با کیانوش خانمحمدی از شعر تا هنر، تئاتر و عصر سپید؛

خساست در کلمات ویژگی من است

کد خبر :‌ 449
کد خبر :‌ 449

اختصاصی ترنم شعر/ “یک قطار می‌تواند از شهری کوچک، یتیم‌خانه‌ای بزرگ بسازد” شاعر این سطر را می‌شناسید حتی اگر نام او را نشنیده‌باشید! از شاعران خوش‌اخلاق عصر ماست. شاعر جوانی که نه اهل جنجال است، نه اهل حاشیه! بخاطر همکار ممنوع‌التریبونش نمی‌پذیرد پشت تریبون باشد و برای حمایت از او از پشت تریبون پایین می‌آید. چهارده سال است که شعر سپید می‌نویسد. اولین کتابش را هفت سال بعد از شروع فعالیتش چاپ کرد. یعنی حدودا هفت سال پیش! اکنون در انتظار چاپ کتاب جدیدش نشسته‌است. کتابی که دو نام دارد!
کیانوش خان‌محمدی برایمان از کتاب جدیدش، جلسات عصر سپید و هنرش گفته‌است:

از کجا شعر را آغاز کردید و نقش کسانی مثل حمیدرضا شکارسری در راه شما چه بود.

من شعر را از شهرستان بیجار آغاز کردم و افتخار می‌کنم که از سال هشتاد و یک در جلسات ادبی کوچک شهرستان شرکت می‌کردم. من از سال هشتاد و پنج با راهنمایی‌های آقایان جمشیدپور، قبادی، فریدون‌کیانی و سایر دوستان به سمت شعر سپید حرکت کردم. در سال هشتاد و هفت به تهران آمدم و با جلسات شعری که در تهران بود آشنا شدم. از طریق همین جلسات با جناب شکارسری آشنا شدم و چیزی که پایه‌هایش در شهرستان بنا شده‌بود به کمک دوستانی که در تهران با آن‌ها آشنا شدم رو به جلو حرکت کرد.

با توجه به حضور طولانی مدت شما در شعر سپید، در زمینه چاپ کتاب کمرنگ بودید و تنها یک کتاب چاپ شده در کارنامه شما وجود دارد. دلیل این حضور کم در زمینه چاپ کتاب چیست.

من برخلاف زندگی شخصی‌ام در زمینه کلمه بسیار خسیسم، که فکر می‌کنم این خساست ویژگی مثبتی باشد. من بعد از هفت سال کار جدی در زمینه شعر سپید در سال نود و دو اولین کتابم را چاپ کردم یعنی بعد از هفت سال صبر. دلیل این اتفاق فکر می‌کنم چیزی جز وسواس من و ویرایش های بسیارم نبود. من برای مجموعه جدیدم نیز هفت سال زمان گذاشتم، در حالی که می‌توانستم سه یا چهار سال پیش این کتاب را چاپ کنم. فکر می‌کنم مخاطب من ارزش این را دارد که من وقت بیشتری روی شعرهایم صرف کنم. منظور من این نیست که همکاران پرکارم ارزشی قائل نیستند به هیچ‌ وجه! حساسیت من روی شعرم باعث این فکر می‌شود.
 

انتشارات نگاه مدت زیادی بود که کتاب شعر سپید چاپ نمی‌کرد، حالا بعد از مدت‌ها قرار است کتاب جدید شما را چاپ کند. شما هم هفت سال بود کتابی چاپ نکرده بودید. این تقارن انتظار مخاطب را طبیعتا بالا می‌برد! درباره این همکاری بگویید. این همکاری حاصل پیشنهاد شما بود یا ناشر؟

نشر نگاه از بهترین نشرهای حوزه هنر و ادبیات است و کارنامه دهه های اخیر او این موضوع را ثابت می‌کند. نه اینکه بخواهم خودم را بزرگ کنم، اما افتخار می‌کنم که دوستان در نشر من را لایق این همکاری دانستند و به من پیشنهاد دادند تا کتاب جدیدم را از طریق نشر آن‌ها به مخاطبان عرضه کنم و من هم از این پیشنهاد خوشحال شدم و استقبال کردم. این تقارن هم که مطرح کردید کاملاً تصادفی بود امیدوارم این اتفاق به جای بالا بردن انتظارات، توقع ها را از کتاب بعدی بالا ببرد، یعنی مخاطب شعرهایی در کتاب بخواند و به خاطر لذت بردن از آن شعرها، منتظر کتاب بعدی باشد.
 

قطار بزرگترین چالشم بود

درباره 10:10:30، کتاب جدیدتان برای ما بگویید.

این کتاب حاصل تلاش هفت ساله من است که برخی از اشعار آن را مخاطب شنیده یا سطری از آن را در فضای مجازی خوانده است. اشعاری مثل شعر نهنگ، شعر قطار، شعر ساعت، شعر ونیز، شعر عکاس، شعر دیوانه و شعر باران شعرهایی هستند که مخاطب آن را شنیده‌است. انتخاب نام 10:10:30 پروسه طولانی برای من داشت. در واقع این کتاب دو نام دارد، یکی همین نام که مخاطب می‌شناسد و دیگری ” 10:10:30 یا چگونه یک دیوانه شب‌ها به خود و روزها به من تبدیل می‌شود”. این دو اسمی کردن کتاب کار جدیدی نیست و پیش‌تر هم انجام شده‌است به عنوان مثال فیلمی هست از رومن پولانسکی با نام “قاتلین بی‌باک خون‌آشام/ یا: ببخشید دندانتان در گردنم گیر کرده” اما این اتفاق را در فضای شعر در ایران ندیده‌ام. چاپ کتاب هم قرار بود در ماه اسفند انجام شود اما با وضعیت موجود کشور به اوایل سال آینده موکول می‌شود. به امید خدا قبل از نمایشگاه کتاب هم از آن رونمایی می‌شود. پیشنهادهایی در این زمینه داشتم و خود من هم علاقه دارم که برای کتابم رونمایی بگیرم.

به شعر قطار اشاره کردید، فکر می‌کنم بیراه نباشد بگویم که اگر کسی شما را نشناسد اما به شعر سپید علاقه مند باشد، شعر قطار را قطعاً شنیده. درباره حال و هوای آن شعرتان برای ما بگویید.

برای یک کارگردان وقتی کاری می‌سازد و با استقبال خوب مخاطب روبرو می‌شود چالشی به وجود می‌آید. بعد از آن اثر، کارگردان به دنبال عبور از چالش برای رسیدن به یک اثر بهتر خواهد بود. برای یک شاعر هم این موضوع صادق است یعنی وقتی شاعری شعری می‌گوید و با استقبال خوب مخاطبان روبه‌رو می‌شود شاعر به دنبال عبور از شعرش و رسیدن به راه‌های بهتر خواهد بود. این اتفاق برای من در کتاب اولم با شعر شاخه ای رز شروع شد. آن زمان کم سن بودم و همیشه برایم سوال بود که آیا می توانم شعر بهتری بگویم؟ استقبال مخاطب از آن شعر برایم بسیار جذاب بود اما بعدتر وقتی شعر سنگریزه با استقبال روبرو شد فهمیدم می‌توانم از آن شعر عبور کنم و اشعار بهتری بنویسم. شعرهایم از هم عبور کردند و به قطار رسیدند و در قطار این ماجرا برای من تشدید شد. به قول شما هستند کسانی که شعر قطار من را خوانده‌اند اما من را نمی‌شناسند. من شعر ونیز و شعر دیوانه را نوشتم که شعر دیوانه برای برخی مخاطب‌های من جایگاه قطار را پر کرد. شعر ونیز را هم جایی نخواندم اما حدس میزنم که چه اتفاقی برای آن خواهد افتاد. قطار چالش بزرگی برای من بود. و عبور از آن برایم لذتبخش بود.

این را هم بگویم که اشعار من در دو یا سه سال تکمیل می‌شوند مثل خرده‌های آهنربا تکه‌های هم را پیدا می‌کنند. قطار حاصل چند ساعت دست به قلم شدن نبود و نگارش آن حدود سه سال زمان برد و من قطار را حدود ۷۰ بار ادیت کردم.
 

کیانوش خان‌محمدی تنها شاعر نیست و او را می‌توان هنرمند خطاب کرد چرا که شعر یکی از هنرهای اوست. شما در زمینه تئاتر هم فعالیت داشتید. رابطه شعر و تئاتر برای شما چقدر است؟ ما در شعر قطار شما هم چنین مسئله‌ای را می‌بینیم از شاکله شعر گرفته تا اجرایی که در شعر وجود دارد.

من تحصیلاتم ابتدا در رشته فیزیک بود و لیسانس عمران هم دارم اما در مقطع ارشد، وارد رشته هنر شدم و طراحی خواندم. از طرفی تئاتر را از همان جوانی دنبال کردم و در ده ها نمایش بازی کردم از طرفی هم شعر می‌گویم. به عقیده من هنر یک پیکره واحد است. در هنر پس از دوران مدرن این اتفاق افتاده و به عنوان مثال شعر یک مدیای جدا از موسیقی، یا موسیقی جدا از نقاشی نیست و همگی با هم هنر را تشکیل می‌دهند. به عقیده من یک شاعر نمی‌تواند فقط شاعر باشد و بجز شعر چیزی نداند. اگر اینگونه باشد مهر باخت را بر پیشانی‌اش زده‌است. چیزی که برای من در شعر یک ابزار قدرت بوده، درام و هنرهای دراماتیک بوده‌است که از تئاتر برداشت کرده ام. بعد از آن تصویر برای من تاثیرگذار بوده‌است. این را هم از مدیای طراحی برداشت کرده‌ام. من همیشه در شعرم سعی کردم پرداخت شخصیت داشته باشم، دکوپاژی که در سینما اتفاق می‌افتد در شعر من باشد، تصویر مخیلی که در نقاشیست در شعر من باشد و خیلی مسائل دیگر که مربوط به سایر هنرها می‌شود. اگر این برداشت‌ها وجود نداشته باشد شعر قد و قواره یک مدیای بین المللی نمی‌تواند به خود بگیرد. در قطار هم به همین شکل در قالب دیالوگ‌های گفتم، گفت بین دو نفر شکل می‌گیرد. در ساختار رفت و برگشت‌های قطاری، سعی کردم که شعر به سوژه خودش تبدیل شود و حتی شعر صدای قطار ایجاد میکند و خودش به قطار تبدیل شده تا به مفهوم “اجرا” برسد. در شعرهای دیگرم هم سعی کردم اتفاقاتی از این قبیل بیفتد، حال اینکه چقدر موفق بوده ام را مخاطب و زمان باید بگوید.
 


حال شعر خوب است!

از کارگاه‌های شعرتان چه خبر؟

حدوداً ۵ یا ۶ سال پیش بود که من در چند جشنواره با عنایت خداوند و لطف داوران برنده شدم و بعد از آن به صورت عمومی چند کارگاه شعر پیشنهاد شد که اولین آن در خانه هنرمندان بود. این جلسات در فرهنگسراها و دانشگاه‌های مختلف ادامه پیدا کرد تا اینکه بعد از مدتی ترجیح دادم جلسات را به صورت خصوصی برگزار کنم زیرا شاگردان توجه بیشتری در این نوع جلسات دارند. افتخار می‌کنم که کتاب دو نفر از دوستانی که در کارگاه قدری کمکشان کرده‌ام به زودی چاپ می‌شود. از آن‌ها نام هم نمی‌برم چون دوست ندارم در آینده کسی شاگرد من حساب شود. آنها افرادی مستقل هستند و از من هم جلوتر خواهند رفت.
 

درباره جلسات عصر سپید توضیح بدید و از تفاوت‌هایش بگویید.

جلسات تخصصی شعر سپید اولین بار نیست که اتفاق می افتد. این جلسات با پیشنهاد کاظم واعظ زاده در فرهنگسرای سرو چند جلسه‌ای است آغاز شده‌است. چند مسئله عصر سپید را نسبت به باقی جلسات متمایز می‌کند که به آنها اشاره می‌کنم. اولین آن اهمیت مخاطب عام است. ما به‌دنبال آن هستیم که فاصله میان شاعر و مخاطب کم شود. دومین تمایز این جلسات برقراری ارتباط یک شاعر شهرستانی با شاعری خارجی است به عنوان مثال در آخرین جلسه علی حسینی از مشهد و آنه سانچز از مادرید را با هم ارتباط دادیم، برای هم از شعر گفتند و شعر خواندند و فیلم این مکالمه در جلسه پخش شد. ما در جلساتمان به زمان اهمیت زیادی می دهیم. سه جلسه از عصر سپید برگزار شده که هر سه جلسه راس ساعت آغاز شده و برای هر نقد شعر، دقیقا مدت ۷ دقیقه صرف شده است. ما در عصر سپید تعارف ها را کنار گذاشتیم و هر کسی که به جلسات ما می‌آید باید شعر جدید بخواند. ما در یکی از بخش‌ها از شاعران بزرگ شعر سپید، شعر جدیدی برای نقد می‌گیریم و در جلسه بدون بردن نام آن فرد، شعر را نقد می‌کنیم و بعد شاعر را معرفی می‌کنیم. جناب شکارسری و شمس لنگرودی افتخار دادند و شعرهای جدیدی به ما دادند و در جلسات خواندیم و شعرهایشان نقد شد.
 

با توجه به فضایی که شعر سپید امروز دارد و هر کسی در هر جایگاهی مدعی شعر سپید است و با زدن چند اینتر سپید سرا می‌شود، فضای امروز شعر سپید را چگونه می‌بینید و فردای آن را چطور پیش بینی می‌کنید.

من دیدگاهم با شما کمی متفاوت است. این تکثر نیاز بوده است و شعر سپید در حال عبور از مسیر خود است. درست است شعر سپید اکنون همه گیر شده و هر کس که دست به قلم می‌شود می‌گوید سپید می‌نویسم اما این به این معنا نیست که شعر خوب نداریم. ما شعرهای خوب بسیاری داریم. در شهرستان‌های ما شاعرانی هستند که قلمشان از قلم شاعران خارجی‌ای که شعرهایشان به فارسی ترجمه می‌شود بهتر است. اگر شما آیتم ارتباط شاعر شهرستانی با یک شاعر خارجی را در عصر سپید ببینید به این موضوع پی می‌برید. شاعرانی هستند که در شهرستان با مخاطب کمتر هزار فالوور شعرهایی می‌گویند که غوغا می کند. مسئله این است که در این آب گل آلود آن‌ها دیده نمی‌شوند و در این مورد من با شما هم عقیده هستم. من از مخاطبین خواهش می‌کنم کمی گزیده‌تر شعر را دنبال کنند و به اعداد و تعداد فالوور افراد توجهی نکنند. از بزرگان شعر سپید هم درخواست می‌کنم اگر کسانی را می‌بینند که قلمشان خوب است آن‌ها را معرفی کنند. چرا بزرگان شعر سپید نمی‌آیند به مخاطبین بگویند فلان شاعر را دنبال کنید؟ من معتقدم حال شعر خوب است و شعر خوب هم داریم اما  شعرهای خوب مشکل تریبون دارند.

 

و در نهایت از ترنم شعر به عنوان یک پایگاه تخصصی شعر و ترانه چه انتظاری دارید؟

ترنم شعر و اتفاقاتی از این دست بسیار ارزنده‌اند. کار کردن در فضای خبری در مدیاهایی مثل سینما خیلی کم هزینه‌تر است در حالی که بازخورد بیشتری دارد. در زمینه شعر شما باید عاشق باشید تا در آن فعالیت کنید. ما برای عصر سپید که ماهی یک جلسه برگزار می‌کنیم دوندگی بسیاری داریم، حالا شما که روزانه با این قبیل اتفاقات سر و کار دارید انرژی چندین و چند برابری نیاز دارید. از شما می‌خواهم در راه تان ثابت قدم باشید و همینطور خوب به مسیرتان ادامه دهید و اسیر بازی‌های رسانه‌ای نشوید.

در ادامه هم می‌خواهم به کسانی که این مصاحبه را می‌خوانند بگویم این سرزمین نیازمند یک فرهنگ غنی‌تر است و ما نباید خودمان را با مهد فرهنگ و هنر بودن فریب دهیم. ما روزی که ایمان بیاوریم که از دنیا عقب هستیم شروع به دویدن می‌کنیم و آن روز، روز رسیدن ماست. ما با دویدن به خیلی چیزها می‌رسیم. خیلی از مسائلی که با آن روزانه سر و کار داریم در بستر فرهنگ اتفاق می‌افتد و امیدوارم فردا روزی با فرهنگ غنی‌تر ایرانی بهتر بسازیم.

گفتگو: محمدرضا داداشی آذر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟