هرمز علیپور با اشاره به عطش برخی شاعران برای به نمایش گذاشتن خود میگوید برخی برای دیده شدن کارهایی میکنند که آدم حیرت میکند.
درباره رسانهدار بودن یک طیف خاص از شاعران و در مقابل آن رسانه نداشتن شاعرانی دیگر که باعث کمرنگ شدن آنها میشود، اظهار کرد: خود من هم قبل از انقلاب یعنی در آغاز شاعریام به تنها چیزی که فکر میکردم دغدغه دیدهشدن بود. شعر را هم به عنوان یک نیاز روحی و انگیزهدهنده برای تحمل سختی و ناملایمات و برای خلوت انسانی میگفتم، اما متاسفانه در طول این ۴۰ سال مسائلی دیدم که انگار اصلا دیگر شعر یادم رفته باشد، برای آدمها مسئله دیدهشدن، حسرتی شده است که بعضا به چیزهایی متصل میشوند که آدم حیرت میکند.
او با اشاره به عطش برخی شاعران برای به نمایش گذاشتن خود گفت: من بهعنوان آدمی اجتماعی و شاعری که برای شعر ارزش قائل هستم، به شعر نگاه میکنم و به زندگی شخصی شاعر کاری ندارم، چون معتقدم شاعر اگر شاعر باشد، اگر تمام جهان بخواهند جلو جلوه یا حضور او را بگیرند، موفق نمیشوند؛ همانند گلی که در سنگ و صخره هم خودش را نشان میدهد. شاعر واقعی شعر میگوید و توقعی از کسی ندارد. عظمت شاعری باید در آزادگی و نداشتن حسادت باشد. این مسئله دودستگی از اول انقلاب هم بوده است. واقعیت این است که حاکمیت در برابر فضای روشنفکری موضعگیری داشته و هنوز هم دارد که البته شاید هم طبیعی باشد. در چنین فضایی ابرام و اصرار حاکمیت از یک طرف و اینکه فضای روشنفکری هم کمترین انعطافی نسبت به شاعران جوان نشان نمیداد تا آنها را جذب کند از طرف دیگر، کار را برای شاعران دشوار میکرد.
علیپور با بیان اینکه من از نظر انسانی موظفم به عنوان شاعری که تجربه دارد، تجربیاتم را در اختیار شاعران جوان بگذارم، افزود: شاعرانی را میبینم که کتابهای اولشان از شاعران مطرح ما بهتر و عشقشان به شعر بیشتر است، اما توجه از اینها دریغ میشود که این غمانگیز است. اما رسانهها هر چند هم با قدرت، اگر بخواهند شاعر متوسطی را حقنه کنند، موفق نمیشوند.
این منتقد ادبی در پاسخ به سوال مطرحشده درباره وضعیت این روزهای صفحات ادبی رسانهها بیان کرد: من مثل قدیم مطبوعات را تعقیب نمیکنم و بیشتر ارتباطم با جوانها است. البته میبینم که هر کس به اندازه خودش زحمت میکشد و حتی صفحات برخی رسانهها تخصصی است. اما مسئلهای هم درباره مطرح کردن شاعران هست؛ زمانی که شاعران دهه ۴۰ و ۵۰ ما مطرح شدند و اعتبار پیدا کردند هم جمعیت کمتر بود و هم شرایط متفاوت بود. الان جمعیت بیشتر شده، این ترافیک و تراکم هم باعث شده تا دیدن شاعران سخت شود.
این شاعر افزود: ژانرهای متفاوتی مطرح میشود که گرچه اینها به انرژی تامینکننده موتور فرهنگ شعری تبدیل میشوند و آن را رونق میبخشند اما شاعر در فردیتش دیده میشود. حتی در یک گروه هم همه همتراز نیستند و ممکن است فقط یک نفر از میان آنها دیده شود. کسی که شاعر است نباید از مطرح نشدن ابا داشته باشد.
هرمز علیپور که معتقد است شان شعر از مسائل سیاسی بالاتر است، اظهار کرد: مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … همه به هم ربط دارند. اما هر کسی که شاعر است باید شان شعرش را بالاتر از مسائل سیاسی ببرد. در سیاست نبود صداقت را داریم اما در شعر باید صادق بود. کسی که فریب تبلیغات موقت را میخورد در واقع به شعر خود ایمان ندارد. خیلی از شاعران هراس دارند از این که دیده نشوند یا فراموش شوند، در صورتی که شاعر وقتی به یک مرحله از مقام شاعری رسید که اهل شعر او را پذیرفتند و بخشی از فرهنگ شعری این جامعه شد، حالا اگر کتابهایش مداوم چاپ نشود یا با ناشری هم مشکل داشته باشد دیگر مهم نیست، چون هیچ کدام لطمه اساسی به شاعر نمیزند. شاعر خوب خودش دیده میشود. البته درخشیدن جوانها در این شرایط سخت است، چون شرایط طوری است که همه مثل هم شعر میگویند. زمان شاملو هم همه مثل شاملو شعر میگفتند اما فقط یک نفر شاملو شد. در موج نو، این همه شاعر آمدند اما فقط احمدرضا احمدی ماند و در حجم هم فقط یدالله رویایی.
این شاعر که چاپ شعرهایش را از مجله «فردوسی» شروع کرده، درباره تاثیر کار روزنامهنگاری بر فعالیت شعری شاعرانی که روزنامهنگار نیز هستند گفت: هر شاعری که کارش با نوشتن باشد، چه روزنامهنگار باشد و چه معلم، اگر دارای فراست و زیرکی باشد، میتواند از ظرفیتهای شغلیاش که با کلمه سروکار دارد به نفع شعرش استفاده کند. اما در نهایت شاعر واقعی عمرش را طوری تنظیم میکند که در روز ساعتی مشخص خاص شعر باشد. اگر آن ساعت را نداشته باشد و در پیگیری شعر و مطالعهاش وقفه بیفتد، از مرحله پرت میشود و در قضاوتهایش هم دچار مشکل و اشتباه میشود.