عبدالحمید ضیایی که معتقد است از دل تکآوایی، استبداد ادبی زاده خواهد شد از مهمترین آفتی که به اعتقاد او، تهدیدکننده ماهیت و حیثیت انجمنهای ادبی است، میگوید.
درباره وضعیت برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: به نظر من انجمنهای ادبی دارای اعتبار و اهمیت ویژهای هستند. درواقع انجمنها، نهادهای ادبی و بازوان این جامعه متکثرند. میدانیم که هیچ مفهومی تا مشمول نهادسازی نشود، ماندگار نخواهد شد. مثلا انجمن پادشاهی ادبیات بریتانیا یکی از کهنترین و پرجمعیتترین انجمنهای ادبی جهان است و افرادی مثل مارگارت اتوود، ادری بارکر، راجر اسکروتن، کازوئو ایشیگورو، آلن دو باتن، سارا بیکول، هارولد پینتر، جی.کی. رولینگ، ریچارد داوکینز، فردریک رافائل، ریچارد آدامز، جرج برنارد شاو، سمیوئل تیلور کولریج، گراهام گرین، ویلیام نیکلسون، اریک هابسبام، توماس هاردی و… در آن عضویت داشته و دارند. متاسفانه ما در ایران چنین نهادهای ادبیای نداریم.
او در ادامه متذکر شد: البته اگر به سامانه جامع امور انجمنهای ادبی که توسط بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان (زیرمجموعه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ) ایجاد شده رجوع کنیم، میبینیم که دستکم ۷۰۰ انجمن ادبی ثبتشده در کل کشور داریم که با احتساب انجمنهای ثبتنشده، این رقم سر به هزار انجمن و بلکه بیشتر میکشد. اما عملاً خروجی این انجمنها و نقش و جایگاه آنها در فرایند تولید و توزیع محصولات ادبی مشخص نیست. هر انجمن سازی متفاوت میزند و گاهی اوقات حتی اعضای آن انجمن هم به این ساز نمیرقصند!
ضیایی که معتقد است حفظ تنوع و تعدد سلایق در انجمنهای ادبی از اولویتهای فکری بوده و باید وسیعا مورد اعتنا قرار گیرد، بیان کرد: تکصدایی و تکبعدی بودن مهمترین آفتی است که تهدیدکننده ماهیت و حیثیت انجمنهای ادبی است. این تکآوایی هم میتواند تعین فرمالیستی داشته باشد و هم وجه محتوایی و معرفتی.
او سپس با بیان اینکه بیتردید از دل تکآوایی، استبداد ادبی زاده خواهد شد، گفت: پرداختن به یک وجه یا بُعد یا فرم یا ژانر از ادبیات طبعاً به غفلت یا تغافل از وجوه متعدد ادبیات منجر خواهد شد. البته لازمه کار جدی و عمیق در انجمنها، تمرکزگرایی و تخصصگرایی است اما اگر این تعمق و جزئینگری، همراه با آگاهی و اشراف کلاننگرانه نباشد، به هیچ خلاقیت و آفرینشی منجر نخواهد شد.
این شاعر افزود: با اینکه از عمر نخستین انجمن ادبی ایران بیش از ۱۲۰ سال میگذرد و عمری برابر با انقلاب مشروطه دارد اما گویا با مشروطیت همسرنوشت بوده و چنان که باید و شاید به نتیجه دلخواه نرسیده است. از سال ۱۲۷۸ شمسی این انجمن در تالار آئینه و مدرسه دارالفنون برگزار شد و بعد هم در فاصله سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۹ و بعد از آن با حضور افراد بزرگی مثل ایرج میرزا، ملکالشعرای بهار، علامه محمد قزوینی، حسن وحید دستگردی، عبرت نائینی، پروین اعتصامی، احمد اشتری و.. تداوم یافت. نسلهای بعد از دهه ۴۰ تا ۶۰ هم چراغ انجمن را با حضور استادانی مثل بدیعالزمان فروزانفر، دکتر رضازاده شفق، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی، صادق سرمد، استاد شهریار، امیری فیروزکوهی، دکتر حسین خطیبی، احمد گلچینمعانی و … فروزان نگه داشتند. اگر این پیشینه را مدنظر بگیریم، حقیقتا ما در این خصوص پیشرفت چشمگیر و ترقی معکوسی داشتهایم! نمیخواهم و نباید کارکرد و نقش انجمنهای ادبی ایران معاصر را نادیده بگیرم اما انصافاً با انجمنهای ادبی در دهههای گذشته قابل قیاس نیست.
سراینده مجموعه «در ازدحام تنهایان» با اشاره به اینکه تغییرات انجامشده در انجمنها عموماً ناظر به وجوه کمّی یا صوری بوده و کمتر شاهد تغییر و دگردیسی محتوایی انجمنها بودهایم، اظهار کرد: البته دولت باید در مقوله برگزاری جشنوارهها، اعطای جوایز و معضلات چاپ و انتشار آثار ادبی نقش تسهیلگر داشته باشد ولی نباید خیلی به نتیجهبخش بودن کار دولتی دل خوش کنیم. ما به سازمانهای مردمنهاد (NGO) در سپهر ادبیات کشور نیاز داریم و تا این نهادها با همت و حمایت علاقهمندان ایجاد نشود، گام جدی برداشته نخواهد شد.
عبدالحمید ضیایی درحالی که کافهها را بستر مناسبی برای رشد ادبیات دانست، گفت: من معتقدم که دیگر اداره انجمنهای ادبی به سبک سنتی کارآمد نیست و باید فکری جدی به حال آن کرد. برای اثبات این مدعا میتوانیم دست به پایش و پیمایش انجمنها در این چند دهه بزنیم تا متوجه شویم که این مراکز عملاً چند شاعر یا نویسنده مطرح و طراز اول را تربیت کرده و تحویل جامعه دادهاند! آفتی که هم ادبیات کافهای و هم ادبیات فضای مجازی را تهدید میکند این است که کلیت ماجرا محدود به شعرخوانی و تشویق از طریق دستزدن یا لایک کردن حواریون و فالوئرها و باندگرایی شبه ادبی بشود و عملا در سه مرحله خلق، فهم و نقد اثر ادبی اتفاق خاصی نیفتد. گروههای ادبی در واتساپ و تلگرام نیز عمدتا دچار همین سردرگمی و چرخه معیوب هستند و بسیاری از شاعران یا «متشاعران» صرفا درصدد تبلیغ نام و شهرت شاعرانه خود هستند و میخواهند صرفاً شعر خودشان دیده شود. البته علاوه بر کافهها که فضای مناسب و صمیمانهای برای تبادل آرا و نقد آثار است، کانونها و حلقههای ادبی دانشگاهها و مراکز دینی نیز باید مورد حمایت جدیتر قرار بگیرند.