عبدالجبار کاکایی از چشمداشتی که نهادها به انجمنهای ادبی دارند و از اینکه مدیران سازمانها از جلسات ادبیای حمایت میکنند که مطابق با ماموریتهایشان باشد و بتوانند با آنها بودجه بگیرند، میگوید.
کاکایی درباره وضعیت برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: زمانی که مطبوعات توسعه پیدا کردند، انجمنهای ادبی سنتی را تحتالشعاع قرار دادند؛ غالبا استعدادهای خیلی خوب در محافل مطبوعاتی رشد میکردند تا انجمنهای ادبیای که شکل سنتی داشتند. انجمنهای ادبی به خانههای افراد نقل مکان کردند و گرایشهای سنتی و کلاسیک شعر در انجمنهای ادبی دنبال میشد و این مطبوعات بودند که شعر پیشرو، پیشگام و نوین را هدایت میکردند و کم پیش میآمد شاعرانی که آثارشان مدرن بود و با مبانی جمالشناسی تطبیق داشت، جذب انجمنهای ادبی شوند و آنها غالبا در محافل مطبوعاتی یا در گعدههایی که در کافهها بود، جمع میشدند.
او افزود: در دنیای امروز فضای مجازی سبب شده تا به همین شکل دومین ضربه نیز به انجمنهای ادبی وارد شود و به طور کلی باعث شده تا این جلسات کمفروغ و کمرونق شوند. شکلی که اکنون در کلانشهرهایی مثل تهران، اصفهان و خراسان جریان دارد، شکل کارگاهی است؛ یعنی نوآموزانی میآیند تا مراحل و تکنیکهای ابتدایی شعر را یاد بگیرند، تحت مدیریت و آموزش افراد پیشکسوتتر قرار بگیرند اما بعد از مدتی آنها هم در شبکههای اجتماعی رها میشوند، شروع به جمعکردن فالوئر میکنند، آثارشان را در همان فضا منتشر میکنند و حتی رغبتی به اینکه کتاب چاپ کنند، ندارند؛ مگر اینکه بخواهند رزومهای فراهم کنند.
کاکایی با اشاره به افول نشستهای انجمنهای ادبی در روزگار فعلی گفت: در روزگار ما نشستهای انجمنهای ادبی به این معنا که یک پیشکسوت بنشیند و برنامهای تدوین کند، کسی بیاید و کتابی معرفی کند و یا اینکه غزلی از حافظ بررسی شود و بعد شعری خوانده و توسط منتقدان نقد شود، کم است. محافل خصوصی باقی ماندهاند که در خانهها برگزار میشوند، اما کارگاههای ادبی هنوز رونق دارند.
این شاعر که معتقد است نهادهای ذیربط انجمنهای ادبی اگر کمکشان توام با توقعات است، همان بهتر که کمک نکنند، بیان کرد: به اعتقاد من نهادهای دولتی بایستی از انجمنهای ادبی حمایت مالی کنند و فضا و مکان در اختیار آنها قرار بدهند. اما شرایطی که ما در حوزه فرهنگ در سالهای بعد از انقلاب دیدیم این است که کمکها معمولا بدون چشمداشت نیست، آن چشمداشتها مقداری ماجرا را خراب میکند. حتی نهادهای ایدئولوژیکتری مثل حوزه هنری و نهادهای وابسته به آن، قطعا چشمداشت و برنامهریزیهای خودشان را دارند و انجمنی را حمایت میکنند که محیطی باشد برای حفظ آثار و برنامههایی که مدنظرشان است.
او ادامه داد: حتی سازمان فرهنگی هنری شهرداری هم زمانی اماکن و تالارهایش را در اختیار گروههایی قرار میداد که در برنامههایش مشارکت داشته باشند و از موضوعات خاص برنامههایش حمایت کنند که البته در دورههایی هم به این مسئله بیتفاوت بوده است. اما در دورهای که سپری میکنیم، سازمان فرهنگی هنری شهرداری که باید بودجه بدهد و برای انجمنهای ادبی هزینه کند، نسبت به فعالیتهای تخصصی ادبی و هنری بیاهمیت است و بیشتر در جهت ماموریتهایش هزینه میکند. وزارت ارشاد هم تقریبا همین وضعیت را دارد. مثلا اگر قرار باشد بزرگداشتی برای یکی از شاعران معاصر بگیرند، آن بخشی از آثار شاعر را مطرح میکنند که در جهت ماموریتهای آن سازمان است و به کیفیت هنری آثارش کاری ندارند. مادامی که بودجه دادن برای جلسات ادبی با این چشمداشت است، مسیرها محدود و دشوار و جوایز تقریبا محدود میشوند.
عبدالجبار کاکایی سپس به سابقه خود در برگزاری دو جشنواره ادبی «شبهای شهریور» و «ایران ما» اشاره و اظهار کرد: این دو جشنواره در مراحل آغازین خود با استقبال بینظیری روبهرو شد اما در مرحله دوم به تحمل موضوعات مورد چشمداشت نهادها مجبور شدیم و جشنواره بیفروغ شد و من هم مجبور شدم از آنها کنار بکشم. بنابراین فعالیت هنری و فرهنگی به معنای آزاد تقریبا از سوی نهادهای متولی حمایت جدی ندارد مگر حمایتی که با ماموریتهای آنها تطبیق داشته باشد و آنها بتوانند برای آن بودجه بگیرند و هزینه کنند. اما این بهتر است که سعهصدر در نظام فرهنگی ما در تقسیم بودجه وجود داشته باشد و به همه طیفها و جریانها در جهت آزاد توجه شود و این را خدمت به فرهنگ و هنر بدانند، نه اینکه تصور کنند وقتی از پشت تریبون شعری خوانده میشود که به دردشان نمیخورد و با ماموریتهایشان سنخیتی ندارد، نباید به آن بودجه بدهند.
شاعر مجموعه «بارانهای بیحاصل» همچنین درباره برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی در کافهها گفت: برگزاری این جلسات در کافهها کارآمد است. اصلا کافهها در فرهنگ سیاسی-اجتماعی و فرهنگ ادبی جامعه ما تاثیر زیادی گذاشتهاند. از زمانی که کافهها وارد کشور ما و رقیب قهوهخانهها شدند، حضور همزمان زن و مرد را در آن فضا فراهم کردند و گفتوگوی چندنفره جایگزین مونولوگ یکنفره شد؛ در قهوهخانهها نقالی انجام میشد و در کافهها گفتوگو. به همین ترتیب کافهها نظام فکری جامعه را تحتالشعاع قرار دادند. به نظر من امروزه کافهها پناهگاه جوانان هستند، اگرچه نظارت شدیدی وجود دارد که اگر مجوز نداشته باشند باید بروند و برای برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی مجوز بگیرند و فرد باید برود و دلالی پیدا کند تا بتواند مجوز بگیرد.