اختصاصی ترنم شعر/ حسین هلیل” شاعر جوان عراقی است که پس از برگزیده شدن در مسابقه ادبی اتحادیه شاعران و نویسندگان عراق که معتبرترین جشنواره شعری این کشور است، مجموعه شعرهایش توسط این اتحادیه به چاپ رسیده است.
مجموعه شعر او به نام «مسافرت با قطاری که نیست» که با جهان بینی عرفانی و سورئالیستی سروده شده، به همت اصغر علیکرمی به زبان فارسی ترجمه شده و آماده چاپ است.
سعید امامپور شاعر ومترجم ایرانی الاصل ساکن اروپا یادداشتی بر مجموعه «مسافرت با قطاری که نیست» نگاشته و آن را در اختیار ترنم شعر قرار داده است که در ذیل میخوانید:
وقتی مسافر “قطاری که نیست” میشوید با واگن هایی مملو از مفاهیم برگزیده ادبی و عرفانی با لوکوموتیو رانی بنام حسین هلیل از کشور همسایه و عزیز عراق روبرو و ناخودآگاه وارد فضایی با منظرههایی ناب و فاخر میشوید به طوری که وقتی پنجرهی واگن را باز میکنید عطر دست کشاورزی از گندم زار تا آواز پرندهای زیر سایه درختی شما را برای رسیدن به مقصدی بی پایان به یغما فرو میبرد.
وقتی در انحنای مسیر به ترتیب مرتبِ واگنها توجه میکنید، متوجه نظمی آشنا و منظم میشوید …
واگن ۱) لوکوموتیو ران
واگن ۲) زبان
واگن ۳)فرهنگ
واگن ۴)جغرافیا
واگن ۵) تاریخ مشترک
واگن یک؛ حسین هلیل برگزیده ی مسابقات ادبی اتحادیه شاعران و نویسندگان کشور دوست و همسایه عزیزمان عراق که لوکوموتیو ران آگاه و هوشیاری است، که میتواند مفاهیم را در گرههای گوناگون به یک نظم و بافت منسجمی در مسیر حرکت برساند و خندههای مسافران را در بی قید بودن این قطار حقیقت جو با خاک ترمیم کند.
واگن دو؛ زبان در شعر ترجمه جزو اصلیترین و مهمترین ارکان شعر و تصویر است که میتواند عامل ارتقاع سطح درک و فهم مسافران نسبت به مفاهیم لایهای در طول سفر باشد؛ همانند تابلو های راهنما. تاثیر زبان در شعر زمانی قدرت می گیرد که شعر یا تصویر قابلیت ترجمه پیدا میکند تا مفاهیم و تصاویر از کادر مرز خارج شوند.
اما نقطه طلایی در قدرت نمایی زبان را می توان مترجم اثر دانست؛ چرا که سنگینیِ بار مفاهیم بر دوش مترجم است و در نظم بخشی و انتقال آن از واگنی به واگن دیگر در کادر پنجره باز واگن ها برای رسیدن به زاویه ی دید مسافران تلاش میکند.
زمانی که مترجم یک اثر خود نیز ادیب باشد وسواس در انتخاب واژه برای انتقال مفهوم ذره بینی و این عامل موجب ارتقاع سطح کیفیت اثر می شود.
واگن سه؛ فرهنگ نقش پر رنگ و تاثیر گذاری در ارائه هدف اثر و نقطه ی اتصال مخاطب با اثر را دارد؛ چراکه فرهنگ می تواند به حرکت ذهن مخاطب شتاب دهد. فرهنگ مشابه میتواند نقطه ی اتصال ارتباطات را میان مسافرین قطار بی قید قوی تر کند.
واگن چهار؛ اقلیم و جغرافیا در ساختار و ارائه مفاهیم نقش بسزایی دارند. به عنوان مثال آسیاب شوربختی در آرد کردن گندم رویاها که از پیرامون گرفته و به مفاهیم متصل شده است.
واگن پنج؛ تاریخ مشترک به هدف بُعد میدهد و شعاع خرد را گسترده و متمرکز میسازد.
بسیار خرسند هستم از اینکه مسافر قطار بی قید، در واگنی پر از لطافت و مهر و دوستی بودم.
به نظرم باید از اصغر علیکرمی قدردان و سپاسگزار باشم که با وسعت سایهی قلمش، قلمرو وسیع این شاعر را پیش روی خوانندهی فارس زبان گشوده است.
سعید امامپور/ تابستان 1402
در ادامه شعری از این مجموعه را با هم میخوانیم:
«فریضه شک»
دختر شب
در چشمانم به خواب رفت
پس از رسیده شدن تاریکی
هوشیاریم
شب را میترساند
و دهانم
کلمات در آن خشک نمیشود
ترس شاعر
حقیقتی وهم انگیز است
که روی شنزار شما میپاشد
اگر هیولا را ببیند
که در سرش جاریست
اندیشهها و استخوانهایش او را خواهد کشت
در قلبش
فریضه شک است
که هرگاه برپا شود پیامبران نعره میزنند
خاک را آموخت
غریبه باشد
در راهی که بر آن نماز میخوانند و روزه میگیرند
شاعر تنها را
به مژگانی زخمه زدند
که چشم او در زیرش انباشته بود
نور هجرت کرد
از کتاب قدیم
که نوشته بود به خطی از حلال
حرام را
پرنده ی جان
هیچ کشوری را دوست ندارد
و در رگهایش شورش جاریست
نی به هذیان گفت
با درون خالی خویش:
اندوهم را هیچ بزرگواری نمیپسندد
صدایی گذشت
که مرا آشفته میکرد
و پیرامونش زخم و عشق گریه کردند
گویا
رنج جنوب کودکی بود
که مادرش جان داد تا زنده نوزادش زنده بماند
چگونه
شاخههای روحم
به آرامی نیست میشوند
وقتی که عطر خوش تنها یک دروغ و پایان است
حسین هلیل
ترجمه: اصغر علی کرمی