اختصاصی ترنم شعر/ «عمران میری اثر عمران میری» عنوان کتابش است. شاعری که اهالی ادبیات به خوبی او را میشناسند و تقریبا میتوان گفت هیچ کس از شوخی های او در امان نمانده است. عضو شورای مرکزی خانه ترانه و کانون نفس انجمن اهدای عضو ایرانیان است.
با عمران میری به گفتگو نشستیم؛
چرا شما به عنوان شاعری که سالهاست در جوامع ادبی حضور دارید، کمتر کتاب چاپ می کنید!؟
باور کنید من از ده سال قبل از چاپ کتاب «عمران میری اثر عمران میری» مجموعه شعر آماده داشتم. هم اکنون هم دو کتاب شعر آماده دارم. اما دلیل چاپ نکردن کتاب، این است که دیگر مردم یا کتاب شعر نمی خوانند یا کم می خوانند ، در واقع باید گفت که رسانه ها تغییر کرده اند و کتاب دیگر یک رسانه جدی نیست. شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک و یا اینستاگرام جای رسانه های واقعی را گرفتهاند و مهمتر از این دو دلیل، عدم تعهد ناشران به مولفین است. عدم تعهد ناشران اعم از نشر به موقع، چاپ با کیفیت و پخش حداکثری کتاب انگیزههایم برای چاپ کتاب را گرفته اند. ضمن اینکه رسانه های دیده شدن و خوانده شدن هم تغییر کرده است.
اما اگر شاعر به شعر و قلم خود مطمئن باشد، ترس از دیده نشدن یا فروش نرفتن اثر خود را ندارد.
بحث سر اطمینان نیست. بهترین کتاب غزل امروز را هم چاپ کنیم فروش نمیرود. تیراژ کتاب ها از 10 هزار نسخه به کمتر از هزار نسخه رسیده است که همان هم به فروش نمی رسد. مخاطب برای خواندن شعر یک شاعر، کتاب نمیخرد. به صفحات مجازی او سر میزند و شعرهایش را میخواند. همه این ها از عدم برنامهریزی مسئولین و ذینفعان فرهنگی در حوزه نشر و بخصوص وزارت ارشاد است. بازار مشترکی وجود ندارد.
مخاطبان ادبیات اصلا نمیدانند از کجا آدرس جلسه شعرهای موجود در شهر یا استان خود را پیدا کنند.
کتاب شعر خوب را از کجا بخرند، شاعر خوب را از کجا بشناسند و مشکلاتی از این دست. ضمن اینکه صنفی هم وجود ندارد تا از شاعران حمایت کند و فعلا هم نمیتوان برای تشکیل صنف کاری انجام داد. پایه های آن از هم گسیخته و باید با همتی عالی و با مشارکت حداکثری متخصصین این امر برای آن برنامهریزی کرد.
آقای میری از غزل معروف کرج برایم بگویید. چرا این شعر تا این حد شنیده شد؟ آیا واقعا عمران میری همینقدر به کرج عِرق دارد؟
در واقع پنج سال از سرایش شعر کرج میگذشت و چون از نظر خودم شعری سطح پایین بود هیچ وقت منتشرش نمیکردم. اولین بار در وبلاگی منتشر شد، ناگهان دیدم همه جا پخش شده و واقعا فکر نمیکردم تا این حد از این شعر استقبال شود. ورژن جدید آن را هم سرودم که آن نیز به همان اندازه مورد اقبال عمومی قرار گرفت. بهرحال به زعم خودم سطح کیفی شعر عمران میری، در حد و اندازه های کرج پایین نیست. البته نمی خواهم بگویم شعر کرج شعری دم دستی ست نه_ نه.. در واقع شعر کرج و استقبالی که از آن شد، ثابت کرد که مخاطب بیشتر شعر فانتزی میپسندد. شاید شعری که از هر نظر شعر درست و محکمی باشد را مخاطب قبول نکند، اما اشعار فانتزی همیشه مورد استقبال قرار میگیرند. چه بسا شاعرانی اطرافمان وجود دارند که با همین اشعار فانتزی رشد کرده و به محبوبیت رسیدهاند.
از اولین روزهای حضورتان در خانه ترانه بگویید و اینکه چطور عضو ثابت این محفل شدید و امروزِ خانه ترانه را چطور میبینید؟
حدودا 15 سال پیش به فرهنگسرای شفق رفتم و شعری خواندم . دکتر افشین یدالهی که اجرا را بعهده داشت پس از شنیدن مثنوی من و استقبال گرم حاضرین در جلسه به صورت خیلی جدی رو به من کردند و گفتند :چرا به جلسه ما نمیآیید و یا اگر می آیید چرا شعر نمی خوانید؟ و بعد به همه اعلام کردند که عمران میری میتواند از هفته آینده در نقد اشعار شرکت کند و نظر بدهد. همین جمله انگیزه بسیار بالایی بود که با وجود اینکه من غزلسرا بودم و آنجا خانه ترانه بود، مکان ثابتی باشد تا بتوانم در آن رشد کنم تا امروز که سالهاست از آن میگذرد و من عضوی از شورای سیاست گذاری خانه ترانه هستم. البته باید اشاره کنم که بعد از فوت افشین یدالهی، مدیریت خانه ترانه بسیار کار دشواری است. ما شرایط بسیار سختی برای مدیریت این خانه داریم و حضور روزبه بمانی عزیز کمک بسیار بزرگی است.
انتخاب روزبه بمانی چطور شکل گرفت؟
یادم میآید افشین همیشه میگفت تا روزی که روی ویلچر هم باشم خانه ترانه را برگزار میکنم که پروردگار اجازه نداد. انتخاب روزبه بمانی کاملا نظر جمعی بود. نشستی در یکی از هتل های تهران با حضور ترانه سراهای مطرح خانم، آقا و اعضای اصلی و زحمت کش شورای خانه ترانه که حداقل در ده سال اخیر کنار افشین یدالهی بودند برگزار شد و پس از رای گیری و جمع نظرات، با اکثریت آراء روزبه بمانی برای مدیریت خانه ترانه انتخاب شد. ملاک های انتخاب هم به روز بودن ترانه سرا و سواد و تجربه و آشنایی حداقلی با جریان موسیقی، نفوذ در بین هنرمندان کشور و آشنایی با سلیقه مخاطبان عام و خاص بود و روزبه بمانی علاوه بر دارا بودن همه این شرایط، با سواد، ترانه شناس و محبوب هم بود و هست و همین در رای جمعی تاثیرگذار بود.
از جایزه افشین یدالهی بگویید و اینکه هدف از برگزاری چنین جایزه مهمی چیست؟
یادم هست دقیقا چند روز قبل از فوت افشین یدالهی در جلسه ای که در طبقه دوم فرهنگسرای ارسباران، با حضور جمعی از اعضای فعلی شورای مرکزی خانه ترانه و خود دکتر یدالهی برگزار شد، تصمیم گرفتیم چنین برنامه ای را با همین کیفیت مشابه برگزار کنیم تا مجالی برای شناخت جوانان مستعد ترانه سرا باشد. ما هر جلسه در خانه ترانه شاعران جوانی از شهرستان ها داشتیم که هر کدام میتوانستند پدیده چنین جشنواره ای باشند. قرار بود برنامه ای از سوی خانه ترانه تهیه تا استعدادهای ناشناخته ترانه ایران معرفی شوند که متاسفانه افشین به رحمت خدا رفت و بعد از فوت او ما با کمک همه دوستانم در خانه ترانه ایده او را با نام خودش اجرایی کردیم.
در جلسات شعر با شنیدن اسم عمران میری ناخودآگاه خنده روی لبهای حاضرین می نشیند. شوخی کردن از ویژگی های بارز شماست.
بله. این انتخاب من است. شاد بودن را دوست دارم. من معتقدم خنده مسکنی برای دردهای انسان است. این ویژگی به شناخت و جهان بینی و شعر من بسیار کمک کرده است.
از نظر خودتان شعر چقدر روی شما و جامعه تاثیر گذاشته است؟
راستش را بخواهید من با اطمینان خاطر عرض می کنم که امروز دیگر شعر هیچ تاثیری روی جامعه و مردم ندارد. مردم دیگر شعر نمیخوانند. البته شاید مردم و علاقه مندان به ادبیات با شنیدن شعری خوب لذت آنی ببرند، اما تاثیری بر فرایند زندگی و رفتارهای اجتماعی آنان ندارد و باید گفت که مردم از رمان و داستان بیشتر تاثیر می پذیرند به همین دلیل است کتابهای داستان و رمان همیشه پر فروش می شوند و کتاب های شعر کم فروش. ما جزیره ای کوچک هستیم. چرا گمان می کنیم که می توانیم روی جامعه اثرگذار باشیم؟ شما که اهل مطالعه هستید برای من در دهه 80 یا 90 یک شاعر مثال بزنید که توانسته باشد روی مردم و یا جامعه اثرگذاشته باشد!؟
ادبیات ما مدیر ندارد. راحت تر بگویم بی صاحب است. هر روز انجمن های گوناگون در هر گوشه این شهر، بخصوص در کافه های شهر شکل میگیرند و یا هر کسی با یک اکانت اینستاگرام خود را شاعر و ترانه سرا معرفی میکند. البته که تعدد شعرا خوب است و من مشکلی با این مسئله ندارم و اگر یک نفر از بین آن ها شاعر خوبی شود هم کافی ست اما این بی برنامه گی و عدم مدیریت ویران کننده ست و آینده ادبیات ما را تاریک و تاریک تر خواهد کرد.
شما عضو تاثیر گذاری در کانون ادبی نفس هستید. انجمنی که از سوی انجمن اهدای عضو ایران شکل گرفت و جایگاه خوبی بین مخاطبان شعر پبدا کرده. از اهداف این انجمن بگویید؟
بله. یک روز از سوی حمیدرضا امیرافضلی برای تشکیل کمیته ادبی انجمن اهدای عضو ایرانیان دعوت شدم. بعد از بررسی های لازم پیشنهاد دادم تا شورای سیاست گذاری تشکیل شود. شورایی که استاد اسماعیل امینی، روزبه بمانی، حمیدرضا امیرافضلی، مژده لواسانی، چیستا یثربی، من و علیرضا بدیع عضو آن هستیم. قرار بر این شد که انجمن ادبی نفس را تاسیس کنیم تا از طریق آن بتوانیم کمیته ادبی انجمن اهدای عضو را معرفی کنیم که با استقبال بی نظیر مردم روبرو شدیم. هدفمان این بود از طریق شعر انجمن را معرفی کنیم. ضمن اینکه یکی از انجمن های کمیته ادبی، انجمن شعر است. در آینده انجمن داستان و نویسندگی و هرچه به ادبیات و قلم مربوط است هم تشکیل خواهند شد.
لطفا در مورد اسامی زیر چند کلمه بگویید؟
علیرضا آذر؟ کتاب جدیدم را به او تقدیم میکنم.
علی ایلیا؟ رفیق و برادر واقعی
افشین یدالهی؟ اگر 10 سال بیشتر زندگی میکرد شاید تحولی در ترانه رخ می داد
مهدی موسوی میرکلایی؟ تنها کسی که گاهی دوستی ما به خارج از جلسات شعر هم میرسد.
استقلال؟ یکی از استرسهایم برای فرزندم این است که پرسپولیسی شود
روزبه بمانی؟ ترانه گی و شعر و رفاقت
ترنم شعر؟ راه نو و پر فرازو نشیب