متن دکلمه / یه نفر تو زندگیم بود یه روز
یه نفر تو زندگیم بود یه روز…که قدم زدن رو خیلی دوست داشت
عاشق فصل بهار بود ولی…یه زمستون من رو خیلی دوست داشت
با یه لبخند بزرگم می کرد…با یه آغوش به بادم می داد
اون که می کشت منو یک عمری…زندگی کردنو یادم می داد
رنگ های سردو خیلی دوست داشت…تو اتاقش همه چی آبی بود
عطرهای گرم می زد به تنش…عشق،دیوونه ی جذابی بود
یه نفر تو زندگیم بود که رفت…رفت و از رابطه مون کم می کرد
دردِ عشقش دردِ بی رحمی بود…که نمی کشت،بزرگم می کرد
یادمه بد شد برای هردومون…طعنه هاشو وقتی می خندید زد
مهربون بود ولی خنجرشو…با همون دستی که می بخشید زد
شهرِ من دفترِ خاطراتمه…رد نمی شم از یه جاهایی هنوز
توی این شهر یه خیابونه که توش…یه نفر با من قدم می زد یه روز
یه نفر تو زندگیم بود یه روز…
یه نفر تو زندگیم بود یه روز…که قدم زدن رو خیلی دوست داشت
عاشق فصل بهار بود ولی…یه زمستون من رو خیلی دوست داشت
با یه لبخند بزرگم می کرد…با یه آغوش به بادم می داد
اون که می کشت منو یک عمری…زندگی کردنو یادم می داد
رنگ های سردو خیلی دوست داشت…تو اتاقش همه چی آبی بود
عطرهای گرم می زد به تنش…عشق،دیوونه ی جذابی بود
یه نفر تو زندگیم بود که رفت…رفت و از رابطه مون کم می کرد
دردِ عشقش دردِ بی رحمی بود…که نمی کشت،بزرگم می کرد
یادمه بد شد برای هردومون…طعنه هاشو وقتی می خندید زد
مهربون بود ولی خنجرشو…با همون دستی که می بخشید زد
شهرِ من دفترِ خاطراتمه…رد نمی شم از یه جاهایی هنوز
توی این شهر یه خیابونه که توش…یه نفر با من قدم می زد یه روز
یه نفر تو زندگیم بود یه روز…