اختصاصی ترنم شعر/ دکتر لیلا کردبچه در یادداشتی که در اختیار ترنم شعر قرار داده، به بررسی مجموعه شعر به تصحیح خون اثر آنا رضایی پرداخته است. این کتاب به تازگی به همت نشر نگاه منتشر شده است.
ای شهری که فراموششدگان و زنان زیبا را
به یک اندازه دوست داری!
دیگر به خوابم نیا
سخت است با دو صورت زندگی کردن
و با یک صورت مردن
پس از «اسفندیاری در چشم چپ» که سال 1396 توسط نشر هشت منتشر، و پس از آن در جایزۀ شعر شاملو تقدیر شد، اینک پس از پنجسال، دومین مجموعهشعر آنا رضایی را در دست داریم؛ «بهتصحیح خون»، مجموعهای در 100 صفحه که بهتازگی، و بر همان سیاقِ هر فصل یک مجموعهشعرِ نشر نگاه، توسط این انتشارات در تابستان 1401 منتشر و عرضه شده است.
دربارۀ دومین مجموعهشعر آنا رضایی، همچون مجموعۀ نخست او، مجالی گسترده لازم است تا به بحث و گفتوگو بنشینیم و ویژگیهای خاص اشعار او را که اغلب در سالهای اخیر، و بهویژه در شعر زنان بیبدیل است را معرفی و تحلیل کنیم. و در این مختصر، تنها میتوانیم به معرفی مختصر این کتاب ارزشمند بسنده کنیم و بحث مفصلتر را به مجالی دیگر واگذاریم.
«بهتصحیح» خون را میشود از چند زاویۀ گوناگون نگریست و از هر زاویه، ساعتها دربارۀ آن نوشت، که یکی از آنها، زنانگیِ خاص این کتاب است که از نوع زنانگیهای جنسیتمحور نیست، بلکه بر ویژگیهای بومیِ زنانِ حوزههای جغرافیاییِ خاصی تأکید دارد که تحتتأثیر شرایط اجتماعی و سیاسیِ همیشه حاکم بر آن اقلیم، پیشینهای دیرینه یافتهاند، انگار که وظیفۀ تاریخیِ زن در اقلیمی خاص، به بخشی از ویژگیهای ژنتیکیِ او تبدیل شده باشد. پس شاعر بر این ویژگیهای زنانه در زادبوم خود انگشت میگذارد که: «گریه در خیابان/ تاریخ پیش از جمهوری است/ و من که ضجههای پس از واقعهام…»، «و گریهام را که روی بالش پاشیده است بیامرز»، «گاهی که دیوانهترم/ فکر میکنم گریه میتواند/ مخمل مشکی دامن را برگرداند»، «و من تمامقد، گریهام/ وقتی به دستهای کوچکت فکر میکنم/ که دیگر پتو را تا چانه بالا نخواهند کشید»، «سینهات/ تختهسنگی است صیقلخورده از گریه»، «میلیونها نفر قبل از تو و بعد از تو را/ با نام کوچک گریههایتان به یاد میسپارم»، «میراث من/ پاکت سیگاری است/ که راه را به گریه نشان میدهد»، «گریهام آنقدر فصیح است/ که در صحنش سماع میکنند»، «نشستن روی پلههای پشتبام/ گریه را به تأخیر نمیاندازد»، «به بالشهای خیس ایمان بیاورید/ که دست کشیدن به فنسها و شمشادها/ گریه را به تأخیر نمیاندازد» و… تا آنجاکه از این حجم گریستنِ زنانه، به نقطهای میرسد که بهیکباره فریاد میکشد که: «از شواهد امر پیداست/ که عزای عمومی/ طبیعیترین شکل نفس کشیدن است».
آنا رضایی بر ویژگیهای ذاتیشدۀ یک زن در اقلیمی همیشه سوگوار انگشت میگذارد، و بیآنکه بههیچعنوان قصدش از سرودن، نشان دادن تمایزِ میانِ مفهوم «زنانه» در یک عرف و مفهوم «زنانه» در عرفی دیگر باشد، میتواند یکسره بر ادعاهای زنانهنویسان خط بطلان بکشد، چراکه از مسألهای بزرگتر حرف میزند؛ از انسانی که فارغ از جنسیت، در دالانهای پزشکی قانونی، با قلب منجمدش، با وعدۀ کشوهای استیل مواجه شده است، بهانضمام برخورد جسم سخت، جسم تیز، جسم فلزی…
«بهتصحیح خون» روایت یک رنج بومی است؛ یک مجموعۀ کامل و تمامعیار از روایت مصائبی که نه لزوماً با نگاهی شاعرانه، بلکه با بیانی بهناچار غیرصریح و گاهی نمادین، گاهی کنایی، گاهی استعاری و در مواردی بهشکلی هولناک صریح، تبدیل به شعر شده است.
این مجموعه را از متفاوتترین و البته مهمترین مجموعهشعرها در این روزها میدانم.
مجموعهای که جای جرحوتعدیلهای بسیارِ ممیزان چون «شیار رکیک زخم بر گونه¬ی راست» زیباترش کرده است؛ مجموعهای که خود زخمی است، و از زخمهای تاریخیِ همیشگی روایت میکند.
لیلا کردبچه/ تابستان 1401