اختصاصی ترنم شعر/ باتوجه به اهمیت حوزه شعر و ترانه و مخاطبان بی شماری که این حوزه دارد، بحث روانشناسی و روانکاوی شعر و مخاطب بسیار حائز اهمیت است.
ترنم شعر طی بررسی ها و مشاوره های بسیار با اساتید این حوزه، تصمیم به ایجاد بخش جدیدی در این پایگاه خبری گرفته و سلسله گفتاری تحت عنوان « نقد روانکاوانه ی ادبیات » را آغاز کرده است.
دکتر هدی احمدی، شاعر، روانکاو و پژوهشگر در این بخش با ترنم شعر همراه شده و اولین قسمت از سلسله گفتار نقد روانکاوانه ادبیات را آغاز کرده است:
در کدام عصریم و از چه میخواهیم سخن بگوییم؟
امروزه در هرمونوتیک متن چه نوع دیدگاه هایی مطرح است و وادی نقد، چه اندازه از ایرادگیری به سمت تحلیل رفته است؟ هنر و به ویژه شعر را چه می دانیم و از آن چه می خواهیم؟
دلوز از جمله متفکران پساساختارگرا که با رد تصویر جزمی اندیشه تاکید بر کوچ گرایی و کثرث گرایی و شدن، بجای بودن دارد، در کتاب “کافکا” اعلام میکند که یک هنر خلاق و قوی در واقع یک “ادبیات کوچک” است ، که سه خصلت دارد .
اول اینکه در زبان هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم “قلمرو زدایی” میکند، “آشنازدایی” میکند و زبان را به عرصه ی بیان و تولید روایات نو ، ماشین های تولید آرزوی نو تبدیل میکند و دوم اینکه بلافاصله با “فضای سیاسی ” پیوند می خورد و سوم اینکه این ادبیات خود جزیی از یک ماشین جمعی و خروجی از “زنجیره نظرات و بیانات ” جمعی ست و فانتزی ها و آرزوهای جمعی را بیان میکند.
او مخالف “این همان گرایی” هگلی و در پی یافتن خطاهای دید عقلی است . او با رد کردن تصور هایدیگری “پایان متافیزیک” خود را متافیزیسینی محض میداند که در پی متافیزیک مورد نیاز انسان امروزی است .
دلوز هنر را تولید نشانه ها می داند . که ما را از عادات ادراک بیرون راند و به جانب شرایط آفرینش سوق دهد .
و نیز اشاره ای کنم به نظریه فروید که در مورد ماهیت هنر تلقی معروفی دارد:
“انواع فعالیت های انسان ، مخصوصا آنهایی که ماهیت هنری دارند ،جلوه هایی از تکان های نهادند که به هنر های پذیرفتنی اجتماع ، هدایت شده اند و این ” والایش” یکی از انواع دفاع است که نمیتوانیم بدون آن از پس تعارض ها بین نهاد و هر آنچه که سرکوبش را میخواهد ،بر آییم و دوام بیاوریم .”
سرکوب هرچقدر آگاهانه تر رخ دهد کشمکش درونی کمتر خواهد شد .از طرفی هنر سرکشانه خلق میکند و روانکاومیتواند مفهوم زیبایی ومعنایی آن را بر ملا سازد . از طرفی دلوز می گوید :
“هرگز یک سنتز به تنهایی وجود ندارد بلکه همواره رشته ای از (تراکم) هاست یعنی تجربه مستمر است ، بنابراین عادات ما مستلزم به روز شدن مداوم هستند . اجزا مختلف دریک بدن و بدن ها نیز بر همدیگر اثر گذارند و ممکن است سنتزهای همدیگر را دچار تشدید یا تناقض کنند . سنتز های انفعالی در تمام این سطوح با هم میدان تفاوت گذاری را تشکیل می دهند که درون آن بروند شکل گیری سوژه به صورت یکپارچه شدن یا انسجام یافتن آن میدان تحقق میپذیرد .”
پس نه روانکاوی را میتواند صرفا به بررسی واحد فرد محدود دانست و نه شعر را محدود به شخص شاعر یا حتی مخاطب شعر ; این پدیده ها بعد اجتماعی دارند و ارتباطشان آمیخته با فلسفه و جامعه شناسی نیز هست .
و ما در چنین عصر و زمانی میخواهیم از شعر و نگاه روانکاوی بگوییم که به قطع ، ذاتشان با هم پیوند نا گسستنی دارد و یکی زاده ی ذهن است و دیگری در پی شناختن ذهن . من شعر را همیشه طلایه دار شعور بشر میدانم زیرا از ناخوآگاه افرادی می آید که ذهنشان لبریز از جستجوگری است. شاعر را دسته ای از انسانهای جستجوگر میدانم که توان بیانی اثر گذار نیز دارند .
ما در نقد روانکاوانه امروزه اولا به تحلیل شعر می پردازیم تا لایه های مستتر معنایی را به تماشا بنشینیم و در مرحله ای دیگر به زبان بیان شعر هم نگاه روانشناسانه داریم که آهنگ و فضای فیزیکی شعر آیا یکدستی و هماهنگی لازم با موضوع را دارد یا نه و آیا آشنایی زدایی و سایر مهارت های نفوذ کلامی که بتواند اثرگذاری بر ذهن را افزون کند به شکلی موفق رخ داده یا نه؟
پس ما هم به محتوا و هم به زبان با دیدگاهی که از دانش روانکاوی به اضافه شناخت لازم از نکات فنی ادبی و زیبایی شناسی فلسفی است،شکل گرفته نگاه می کنیم و شعر را در واحد فرد و نیز اجتماع در نظر می گیریم و به بررسی آن خواهیم پرداخت. چرا که نقد روانکاوانه به روان شاعر و مخاطب سروکار دارد و روان انسان موجودیتی است چند بعدی و نیز اجتماعی، که نمی شود اثری را خلق کند اما ما آن را بدون در نظر گرفتن جوانبش مورد بررسی روانکاوانه قرار دهیم .
با این مقدمه مبحث نقد روانکاوانه ی شعر را آغاز کردیم و در جسات آینده از این سلسله گفتار به بررسی و نقد هایی مراتبی در ارتباط با شعر و فلسفه و روانکاوی خواهیم پرداخت.
«پایان بخش اول»
هدی احمدی
شاعر و روانکاو و پژوهشگر