اختصاصی ترنم شعر / خودش را یک معلم ادبیات میداند و معتقد است که در شعر آدم مهمی نشده. اما اغلب اهالی ادبیات او را به آرام بودن و بی حاشیه بودنش میشناسند. معلم مهربانی است و در جلسات شعر نیز سعی میکند با مهربانی و آرامش آثار دیگران را نقد کند. با داود جهانوند به گفتگو نشستیم تا از شعر، ادبیات، تدریس و البته فروغ فرخزاد بگوید؛
درباره فعالیتهای ادبیتان از ورامین تا نیاوران برایمان بگویید. در این فاصله چه اقداماتی انجام دادهاید؟
راستش خودم را آدم مهمی در زمینه شعر نمیدانم که برای کسی جذاب باشد بداند از کجا شروع کردم و به کجا رسیدم حتی میتوانم بگویم باور دارم که به جایی نرسیدهام.
به هر حال در دهه 70 با توجه به اینکه به شعر علاقهمند بودم و گاهی چیزهایی مینوشتم، برای اولین بار به جلسه شعر آقای شرفیخبوشان رفتم. در آن فضا برای اولینبار با شعر و نقد شعر بهصورت کارگاهی آشنا شدم.
با توجه به اینکه درسآموختة ادبیات بودم، خیلی زود در آن فضا جزو کسانی شدم که پیرامون شعر گاهی نظر میدادم. دوران این جلسات خیلی کوتاه بود و شاید بعد از چند هفته آقای شرفی جلسات را ادامه ندادند. و من در کنار دوستان تصمیم گرفتیم اداره جلسه را برعهده بگیریم. لازم بود مطالعات تخصصیتری را در زمینه نقد شعر شروع کنیم و چنین کردیم. در واقع گروهی شدیم که با هم میخواندیم و با هم رشد میکردیم. بعد از مدتی آنجا را رها کردم و در شهرری در جلسات استاد اسماعیل امینی حاضر شدم و به تجربیاتم اضافه شد و مطالعاتم در حوزه شعر ساماندهی پیدا کرد. بعد از چهار، پنج سال این بار کمی پختهتر و باتجربهتر جلسات را در ورامین برگزار کردیم.
در کنار خانم سرلک، مهدی ابوالحسنی و حسین عبدی کار را شروع کردیم تا کار به «کنگرهٔ پرانتر از جبرئیل» رسید.
«کنگرهٔ پرانتر از جبرئیل» سه دوره برگزار شد و ورامین میزبان برگزاری آن بود. من در دورهٔ دوم و سوم، دبیر فنی آن همایش بودم.
این سه همایش کمک زیادی کرد تا با شاعران جدی این دوران آشنا شوم و متقابلاً آنها هم مرا بشناسند. جلسات نقد استاد امینی و تجربهٔ برگزاری این همایشها و آشنایی با شاعران جدی روزگار، همگی اندوختههای ارزشمندی بودند که در این سالها به دست آوردم.
بعد از کنگرة پرانتر از جبرئیل، رئیس اداره ارشاد عوض شد. ریاست جدید گروه تخصصی خود را داشت و ما از فضا دور افتادیم؛ البته که ارتباطمان را هیچوقت قطع نکردیم و در هر فرصت مغتنمی بهعنوان علاقهمند در همان جلسات شرکت میکردم. در آن سالها من در دانشگاه آزاد ورامین تدریس داشتم و از سال ۸۸ ، یعنی بعد از قطع همکاری با دانشگاه، ارتباط من هم با جلسات ورامین قطع شد و به همراه حسین جنتی به مسئولیت و مدیریت ایشان جلسات «یکشنبههای خانهٔ شاعران» را در محل «خانهٔ شاعران ایران» در محلهٔ قلهک آغاز کردیم. که به نظر من جلسات بسیار خوب و ارزشمندی بود. در ادامه مدتی در فرهنگسرای فردوس در کنار سعید بیابانکی بودم.
در نیاوران هم در آغاز فقط بهعنوان علاقهمند به شعر که گاهی هم شعری میخواند و یا نظری دربارهٔ شعر میدهد، در جلسات استاد محمد سلمانی شرکت کردم و بعد از مدت کوتاهی، به دعوت جناب عباس سجادی و استاد سلمانی با همکاری بهروز آورزمان و امید صباغنو به مدت پنج سال اداره جلسات کانون ادبی نیاوران را برعهده داشتیم.
جلسات سهشنبههای نیاوران فقط جلسات کارگاهی نبود؛ فعالیتهای گستردهای مثل کلاسهای مبانی شعر، عروض و قافیه، جلسات شعر طنز با استاد زرویی، جشنواره های شعر نیاوران و چاپ کتابهای ادبی نیاوران را هم در کارنامهٔ خود داشت. اما من تنها بخشی که من در آن فعالیت داشتم جلسات «سهشنبههای نیاوران» بود.
بعد از کتاب «ناصرالدینشاه میشوم» که در انتشارات فصل پنجم به چاپ رسید، چرا کتاب دیگری منتشر نکردید؟ قصد دارید داستانهایی را که نوشتید در مجموعهای چاپ کنید؟
کتاب من در سال ۹۲ چاپ شد؛ ولی از چاپ کتاب راضی نبودم؛ درواقع از شیوهٔ چاپ و نشر و معرفی کتاب راضی نبودم. بعد از آن دو مجموعه آماده چاپ دارم اما فعلآ تمایلی به چاپ آنها ندارم.
در رابطه با داستانهای خیلی کوتاهی که در اینستاگرام منتشر کردم که شامل بیست اپیزود بود هم پیشنهاد داشتم؛ اما تصور میکنم مجوز نگیرد. کتاب اولم هم در زمان چاپ با سختگیریهای ارشاد مواجه شد اما اشتیاق به چاپ باعث شد به برخی از اصلاحیهها رضایت بدهم. اما الان فکر میکنم بعضی شعرها ناقص است و آنچه را که باید، نرساندهاست. خاطرم هست چند شعر زیر تیغ سانسور درحال از بین رفتن بود که با حمایتهای پرویز بیگی و پیگیریهایی که داشتند چاپ شد.
چرا بعضی شاعران از شعر به داستاننویسی روی میآورند آیا داستان با استقبال بیشتری مواجه شده است؟
داستانهایی با اقبال روبرو شدند که نویسندگانش بهصورت تخصصی همان کار داستان را انجام میدهند و در فضای مربوط به داستان حضور دارند و مثلاً در جشنوارههای مربوط به داستان، مسابقات مربوط به کتاب سال داستان، شرکت دارند.
من اسم نوشتههایم را داستان نگذاشتم که بگویم چرا به داستان رو آوردم! از همان سالهای اولیه که مشق شعر میکردم، در کنارش روایتهای کوتاهی مینوشتم و امروز دفترهای قدیمی شعر و داستانی دارم که هیچ وقت منتشر نشدند و نخواهند شد. بنابراین نمیتوانم بگویم که از جایی و از زمان مشخصی به نوشتن داستان یا داستانواره روی آوردم و این موضوع برای من، جداشدن از شعر و رویآوردن به داستان نیست.
اما در کل شاید شعر با بیاقبالی روبهرو شده است. نسبت به کتابهایی که چاپ میشود ناامیدم و فکر میکنم مخاطب جدی شعر حق دارد که بسیاری از این آثار را نپسندد.
بسیاری از آثاری که در این دوره بهعنوان شعر بهخصوص شعر سپید، منتشر میشوند، شعر نیست. در فضای شعر کلاسیک هم، بهاستثنای چند نفر، اوضاع چندان بهتر نیست. خودم را بهعنوان کسی که کتاب شعر دارد کنار میگذارم. بهعنوان کسی که 18 سال ادبیات خوانده است، اغلب تولیدات ادبی امروز را دوست ندارم.
شعر امروز وضعیت بسیار خوب و بسیار بد دارد. کسانی هستند که کارشان را خوب انجام میدهند و قرار نیست کسی مثل من معرفیشان کند که هم نامی دارند و هم اعتباری. گرچه اندکاند. برخی هم هستند که وارد شدند و شاید نامی هم به دست آوردهاند اما من فکر میکنم تاریخ ادبیات، خیلی زود آنها فراموش میکند.
ادبیات خیلی زود تولیدات بیاعتبار را از دامن خود پاک میکند. شاید دلیل این حجم از این قسم تولیدات باصطلاح ادبی این باشد که منتشر کردن شعر خیلی آسان شده است و بهراحتی میتوان مخاطب جذب کرد. امروز هر کس میتواند باتوجه به معرفی و نشر آسان و امکانات فضای مجازی و نحلهبازیها و رفیقبازیها، این کار را انجام دهد.
درواقع وضعیت موجود یک وضعیت بدیهی است. مخاطب امروز عجول است و حوصله و فرصت آموختن ندارد. به همین دلیل با سادهترین چیزها احساسش را تعریف میکند و شعرهای سطحی و دم دستی که بیانگر این خیل احساسات همسو باشد، بهسادگی در کانون توجه این مخاطبان قرار میگیرد.
نظرتان درباره رضابراهنی چیست؟ بعد از فوت او شاهد اظهارنظرها و هجمههای زیادی علیه او بودیم. برخی معتقدند شاعر خوبی نبود و برخی معتقدند تاثیر شگرفی در ادبیات داشته. نظر شما چیست؟
من چند مورد از اشعار براهنی را که خواندم دوست داشتم. و موارد بیشتری را نه!
و برخی را نه بهعنوان شعر خوب، بلکه بهعنوان دردی مشترک و انسانی قابل تٱمل میدانم.
اما جدا از شاعری، نمیتوان براهنی را انکار کرد. به نظر من «طلا در مس» چگونه نقدکردن و چگونه نگریستن به شعر را به همه ما یاد داد.
براهنی انسان بزرگی است؛ خیلی از شعرهایش ویژگی و تعریف خاص خودش را دارد گرچه من بههیچوجه مخاطب آن قسم از کارهای براهنی نبودم. الان هم نیستم یعنی به سراغش نمیروم که بخوانم چون هیچ جذابیتی برایم ندارد؛ اما براهنی آدم کوچکی نبود. بیجهت و بی اندیشه مسائل را مطرح نمیکرد و تاکید او دربارهٔ فرم شعر و ضرورت آن توجه ویژهای بود که شاید او به منتقدان و صاحبنظران امروزی داده است.
سید حسن حسینی چه تأثیری روی شعر شما گذاشت؟
قطعاً در نگاه من به شعر تأثیر داشت. از سال ۷۴ تا ۷۷ در دانشگاه شاگرد او بودم و بعد از آن، این شاگردی را بیرون از دانشگاه هم ادامه دادم. حسن حسینی را دوست داشتم. از این جهت که در درجه اول انسان آزادهای بود. به اینکه امروز طیف خاصی او را در انحصار خود گرفته، کاری ندارم. دیگر این که انسان جامعالاطرافی بود. در ورزش و سینما هم صاحبنظر بود.
وقتی راجع به شعر صحبت میکرد، مثل بسیاری از استادان دانشگاهی ما نبود که شناختش محدود به مولوی، فردوسی و شاعران ادبیات کلاسیک باشد.. شعر معاصر را بهخوبی میشناخت. شعر عرب را بسیار خوب میشناخت و در قالبهای مختلف هم شعر سروده بود و بلد کار بود. فکر میکنم اگر حسن حسینی فقط رباعیسرا و یا غزلسرا بود، شناختهشدهتر بود.
وی در هر حوزهای که وارد شد، دریچههای جدیدی را هم به روی شعر باز کرد مثلاً در نیمایی طنز گفتند و جملات قصار.
«سکانس کلمات» را که بعد از فوت او گردآوری شده، ببینید و جامعالاطراف بودن او را بسنجید. در هر زمینهای از ادبیات نقد، شعر سپید، شعر نیمایی، شعر طنز، غزل، مثنوی نمونههای ناب و برجستهای تولید کرد.
کسی نیست که بتواند مجموعهٔ «نوشداروی طرح ژنریک» و “گنجشک و جبرئیل” را انکار کند و من فکر میکنم جامعه ادبی او را زود از دست داد. چهبسا اندیشه ناب و اشعار ناب که با خود او به خاک رفت. روحش شاد
در بین شاعران معاصر هیچ کس به اندازه شما از فروغ نگفته و به او علاقه ندارد. درباره فروغ و تأثیر او بر شعر امروز بگویید؟
غیرقابلانکار است دستکم در شعر معاصر زنان.
حتی کسانی که قالبهای کلاسیک شعر را انتخاب میکنند مثلاً غزل را برای سرودن انتخاب میکنند، تأثیرشان از فروغ آشکار است. منظورم این نیست که شاعری آثار فروغ را خوانده و بعد شعر خودش را گفته. بعد از فروغ شعر زنان سراغ مضامین تازهتری رفت و جسارتی که به صورت جدی فروغ به شعر بخشید، در شعر زنان نهادینه شد. بعگه تعبیر دیگر شعر زنان به نوعی مدیون جسارتهایی بود که اولینبار بهصورت جدیتر با فروغ به شعر اضافه شد.
در سال جاری دررابطه با فعالیتهایتان چه برنامهای دارید؟
بیش از بیست سال است که در این حوزه حضور دارم و یادم نمیآید که هیچگاه در این خصوص برنامهریزی خاصی کرده باشم. هر کاری که از سر گذراندم پیشآمده است. من هیچوقت پذیرفتن مسئولیت جلسه ادبی را با برنامهریزی قبلی قبول نکردم یا برای نوشتن شعر یا چاپ مجموعه شعر برنامهریزی نکردم. دیدم تعدادی شعر جمع آوری شده، بهگزینی کردم و کنار گذاشتم. همان مجموعه شعر هم در کنار کارهای دیگرم بدون هیچ فشار و برنامهریزی کتابت و چاپ شد. تنها کاری که بهصورت جدی پیش بردم و اکنون در حال انجامش هستم این است که به توصیه دوستان نزدیکم که آن اثر را خوانده بودند، پایاننامه ارشدم با موضوع “جبر و اختیار در آثار سعدی” را بازنویسی کنم و به شکل کتاب درآورم تا در آینده برای چاپ آماده شود.
خبرنگار: فاطمه سادات طبایی