اختصاصی ترنم شعر/ صفحه شخصی پرحاشیهای دارد. درحالیکه خودش بسیار آرام و متین است، بیشتر اوقات درحال انتقاد به وضعیت ادبی کشور است. داعیهی شعر مستقل دارد و نشست ادبی آیینه را هر سهشنبه مدیریت میکند. داستانهای زیادی هم نوشته اما به جز اولین مجموعه اشعارش و چند کتاب حقوقی تالیف دیگری نداشته است. با عبدالمهدی نوری به گفتگو نشستیم تا از خودش بگوید؛
اولین چیزی که با دیدن صفحه شما به چشم میخورد، منفعل نبودن شما نسبت به مسائل اجتماعی است. آیا این واکنشها که برخلاف شاعران دیگر با شعر همراه نیستند، وظیفه شاعر است؟ آیا تنها یک وظیفه انسانی است یا چیز دیگر؟
من فکر میکنم همه ما فارغ از اینکه کارمند، شاعر، نویسنده، بازاری یا هر شخصیت اجتماعی دیگری داشته باشیم، یک انسانیم و معتقدم چیزی که ما را از باقی جوامع زنده متمایز میکند، این است که وظیفه داریم هر کداممان نقش خودمان را بازی کنیم. ما مثل واگنهای قطار نیستیم که همه پشت سر هم حرکت کنیم.
به شخصه در مواجهه با مسائل اجتماعی وقتی میبینم قشر کثیری از جامعه به چیزی واکنش یکسان نشان میدهند، شک میکنم و ناخودآگاه با موج همراه نمیشوم و بیشتر سعی میکنم از زاویه دیگری به مسئله نگاه و دریچه تازهتری را برای مخاطبانم باز کنم. البته که بر خلاف برخی شاعران با شعرم واکنش نشان نمیدهم. چرا که منتظر یک اتفاق در جامعه نیستم تا شعرم را نمایش دهم. شاعر برای دیده شدن و خوانده شدن به واکنش فوری به اتفاقات اجتماعی نیاز ندارد. شعر عاشقانه، اجتماعی یا سیاسی قطعاً با نگاه و زاویه جدید می تواند رستاخیزی که باید باشد.
در مورد انجمن شعر آیینه صحبت کنید. به شدت روی مستقل بودن آن تاکید دارید. چرا مدت زیادی این انجمن چراغ خاموش حرکت کرد و امروز عمومی شده؟
ما هیچ وقت محدودیتی برای ورود مهمانها نداشتیم. در مکان قبلی محدودیت جا داشتیم و به هر جای دیگری مراجعه کردیم، یا دنبال نظارت بر محتوای جلسه ما بودند یا خواستههای غیرمنطقی داشتند که ما هیچ وقت زیر بار نرفتیم. نکتهای که در مورد جلسه شعر آیینه وجود دارد این است که هر شعری با هر تفکری با هر محتوا و فرمی در این نشست شنیده میشود.
شعر مستقل را چگونه تعریف میکنید؟
شعر سابقا یک هنر دیوانی و درباری بوده چرا که نیاز به حمایت داشته! اما شعر مستقل، مدعی استقلال از جریانهای سیاسی حامی مادی و معنوی از هر سویی است. اگر انسانی شاعر مستقل نباشد لزوماً شاعر بدی نیست. قطعاً بین شاعران وابسته شاعر خوب هم داریم و برعکس؛ چرا که شاعری و وابستگی دو خصیصه مستقل است.
به عنوان مثال ما در جلسات آینه هیچگاه کسی را دعوت نمیکنیم که مثلا مشروعیت بیابیم. بر خلاف جلسات شعر دیگر که پوسترهای متعددی میزنند، درب این نشست به روی همه باز است و از این مسیر همیشه استقلال خود را حفظ میکند.
آیا استقلال اثرات هنری با تعهدات فرامتنی مثل تعهدات اجتماعی و سیاسی منافات دارد؟
خیر. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که شاعر یا هنرمند همیشه چپ باشد. هنرمند لزوماً نباید چپگرا باشد که البته این موضوع از سیطره ادبیات روسیه به ادبیات ما وارد شده و ما همچنان زیر سایه آن هستیم. برخی معتقدند که اگر شاعر چپگرا نباشد انگار اصلاً شعر سیاسی یا اجتماعی نگفته است. ما سالهای طولانی در مورد آزادی و آزادگی شعر داشتیم و حاکمیت امروز پس از سالها تازه به شُعرایی رسیده که سالها در باب آزادگی و آزادی شعر سرودهاند اما نمیتوان اشعار آنها را در کتابهای درسی و بیلبوردها ببینیم. چرا که مصادیق ( آن پادشه که ده خرد و ملک) از گذشته تا امروز تغییر کردند.
امکان دارد شاعر مستقلی وجود داشته باشد، حامی حاکمیت باشد، راستگرا باشد و از قضا شاعر خوبی هم باشد. من با شاعری که با اعتقاد و باور درونی و حقیقی خودش شعر مینویسد، هیچ مشکلی ندارم. خواه راستگرا و خواه چپگرا. مشکل من با شاعرانیست که اصولا اعتقادی ندارند یا فکر میکنند اعتقاد سیاسی آنها یک امتیاز است. به نظر من حاکمیت بر دوش مردم حرکت میکند. حاکمیت بدون مردم وجود ندارد. با اینکه امروز مردم ناراضیاند، از همین حاکمیت ارتزاق میکنند. نکته این است که شاعر مستقل ممکن است به هر جرمی محکوم شود اما به ریا، تزویر و دورویی حتی متهم هم نخواهد شد.
کدام جریان شعر مستقل در شعر امروز ایران قابل شناسایی است؟
فکر میکنم غزل نئوکلاسیک و شعر آزاد به عنوان جریانهایی که میتوان تا سالها در موردشان صحبت کرد قابل شناسایی هستند. باقی جریانها به زعم من هنوز آنقدر جدی نیستند که بتوان درباره آنها حرف زد. این تقسیم بندی های یکی دو دهه اخیر که هر کدام چند پدر و مادر مدعی دارند، خودشان هم نمیتوانند حدود خود را مشخص کنند. ما نمی توانیم یک چهارچوب فرضی تعریف کنیم و عدهای را مجبور کنیم در آن چهارچوب شعر بگویند! این احمقانهترین کار جهان است و این فقط از توابع شهوت نام برمیآید.
چون شاعران شهرت طلب راهی جز مانیفست دادن و مکتب سازی در ادبیات ندارند. به نظر من فاضل نظری غزل نئوکلاسیک خوب مینویسد و حامد احمدی قصیده سرای بسیار قابلی است. گروس و عسکری ساج شعر آزاد خوب مینویسند. چیزی که یک جریان شعری را در این آشفته بازار پررنگ میکند، پیروان جدی آن جریان هستند نه نمایش دادن آن.
شاعر مستقل آیا لزوماً یک فرمالیست است؟
خیر. اصلا شاعر مستقل لزوماً شاعر خوبی نیست. او یک انسان خوب و آزاده است. شاید بپرسید چرا مستقل بودن واجب است؟ چون تنها شرافت انسان آزادگی اوست. اگر آزادی وجود نداشت، مستقل بودن فقط حماقت بود. شاعر مستقل تنها فرمالیست نیست؛ حتی میتواند ساختارگرا یا اصولگرا باشد. استقلال یعنی شاعر از شعرش انتظار سیر کردن شکم و حل مسائل مالیاش را نداشته باشد.
نمیترسید این حرفها از جانب مخاطبتان شعار تلقی شود؟
مهم نیست. دغدغه من تعداد مخاطب نیست. دغدغهام این است که تا کجا چراغها را برای مخاطب روشن میکنم. در مورد اشعار خودم نظر یک نفر که شعر را به درستی بشناسد، به اندازه یک میلیون لایک اهمیت دارد. تعداد مهم نیست و اتهام شعار زدگی از جانب مخاطب چندان اهمیتی ندارد. من سالهاست این چنینم.
فرم و محتوا در شعر مستقل چه جایگاهی دارد و شامل چه مفاهیم و صورتهایی میشود؟
شعر مستقل در فرم عموماً فرمهای جوانتری را انتخاب میکند. آن هم به خاطر این است که شاعر مستقل سرِ پرشورتری دارد. کمتر دیدیم شاعری در سن ۶۰ سالگی وارد جریان شعر مستقل شود. چرا که سالهاست راه خودش را پیدا کرده و مسیر خودش را رفته است.
در محتوا شعر مستقل اول عاشقانه و بعد اجتماعیست. عاشقانههایی که در شعر مستقل میشنویم سویههای اجتماعی دارند. در واقع ما شعر مستقل نداریم، شاعر مستقل داریم. هنر مستقل نداریم، هنرمند مستقل داریم.
چهرههای برتر شعر مستقل از نظر شما چه کسانی هستند؟
شاید بهتر باشد بگوییم شاعرهایی که شاید اسمشان به گوش خیلیها آشنا نیست چون سودای شهرت ندارند و دغدغه آزادگی دارند. اما در بین چهرههای آشنای ادبیات علی اکبر یاغیتبار، پانتهآ صفایی و میلاد مهاد، حسین نادری و از بزرگان محمد سلمانی و ساعد باقری را جزو شاعران مستقل میشناسم.
کانال تلگرامی مزخرفگرام؟
اسمهای زیادی پشت کانال مزخرفگرام بودند. چرا که شهرت لذتبخش است. اما کانال مزخرفگرام به نظرم در یک فضایی شکل گرفت که شعرها نه به اندازه افتضاحِ امروز که در زمان خودش بسیار مزخرف شده بودند و لازم بود نیشتری به شاعرانشان زده شود. بدون رودربایستی و تعارف، فقط با نگاه ادبی و کمی هم شوخی. خاطرم هست که از خودم هم شعر در کانال مزخرفگرام منتشر شد. ما مرزهای توهین را در این کانال کاملاً رعایت میکردیم و در کل مزخرفگرام سنگ محک خوبی برای تحمل نقد شاعران هم بود. مزخرفگرام دو چیز را به مخاطبان شعر ثابت کرد: یکی اینکه همه ممکن است مزخرف بسرایند و دوم اینکه هیچ اسمی در ادبیات معصوم نیست و به مخاطب یاد داد که به اسمها نگاه نکنید و فقط شعر را ببینید.
حرف آخر؟
من معتقدم همه ما برای یک لحظه قبل از مرگ زندگی میکنیم و قرار است همه چیز را مثل پدر، مادر، فرزند، بدن، ثروت، زندگی، عشق و… را از دست بدهیم و حقیقت رعبآور مرگ را تنها و تنها در آن لحظه درک میکنیم و من فقط برای آن لحظه زندگی میکنم که نگویم «لعنت به زندگی». بهتر بگویم آن لحظه صادقترین لحظه مواجهه ما با خودمان است. هیچ درگذشتی به هنگام نیست. بسیار مرگاندیش هستم و به همین دلیل به زیباترین شکل ممکن زندگی میکنم و مستقل بودن همین است. مستقل از زندگی، زندگی کنیم. زندگی خوب وجود ندارد و من معتقدم فقط مرگ خوب وجود دارد و آن زمانیست که لحظه آخر با یک لبخند خوب تمام شود.