فرسا عمران شاعر و سپیدسرا در یادداشتی به بررسی کتاب “عاشقانه های رنوی پیر قرمز ” اثر حمیدرضا شکارسری پرداخته و آن را در اختیار ترنم شعر قرار داده است که در ذیل میخوانید:
شاید طنز مهمترین و بهترین راه برای بیان اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی در جامعه باشد. جامعهای که با هر گونه بیان صریح و آشکاری مخالف و چه بسا سرکوبگر است. بنابراین نویسنده و یا شاعر با استفاده از کنایه و ایهام و با بیانی طنز به مسائل عمیق اجتماعی سیاسی میپردازد.
طنز تلخ یکی از رایجترین و پرکاربردترین این اسلوبهاست. در واقع مخاطب با استفاده از این اسلوب که در قالب تلمیح و کنایه بیان شده هم میخندد و هم میگرید.
شاعر در واقع دردها و رنجهایی را بیان میکند که قدرت علاج آن را ندارد. هدف از بیان اینگونه طنزها اعتراض و آگاه کردن مخاطب از شرایط موجود است.
ادبیات طنز که در عربی به آن الادب الساخر میگویند از مشکلترین اسلوبهای هنری و ادبی به شمار میآید. زیرا هدف طنز ارائهی نقدی تلخ در فضایی مملو از خنده و فکاهه است؛
البته طنز نه به معنای خندهای که به لودگی تعریف شود بلکه طنز به مثابهی فیلمی کمیک –تراژیک که دردهای اجتماع را منعکس میکند.
کتاب” عاشقانههای رنوی پیر قرمز” اثر استاد حمیدرضا شکارسری کتابی سراسر عاشقانه با زبانی بسیار امروزی در قالب طنز است که در تمامی شعرها حضور” رنوی پیر قرمز” را به شکل کاملا پررنگ و محسوس میبینیم و پر واضح است که شاعر با زیرکی و تردستی بسیار در هر شعر از “رنوی پیر قرمز” طوری استفاده کرده که کارکردهای مختلفی داشته باشد و تکرار این ترکیب “رنوی پیر قرمز” هرگز به ساحت شعر نه تنها لطمه نزده بلکه تمامی شعرها را شیرین و دلپذیر کرده و مخاطب را در تمامی شعرها با خود همراه ساخته است.
مهربان تر از تو ندیدم
رنوی قرمز
فکر میکنی نمیدانم
تازگیها در خلوت های نایاب خیابانها
پیریات را بهانه میآوری
خودت را به خستگی میزنی
گوشهای نفس تازه میکنی
و ما را برای بوسهای دیگر تنها میگذاری
شاعر به طرز بسیار هنرمندانهای دیالکتیک بسیار هوشمندانهای با رنوی پیر قرمز دارد. شاعر از جاندار بخشی به اشیا که تحت عنوان صنعت تشخیص گفته میشود پا را فراتر گذاشته و به شکل بسیار رئال با رنوی پیر قرمز وارد گفتگو میشود و در تمام شعرها مخاطب حرفهایش رنوی پیر قرمز است که شاهد تمامی عاشقانههای شاعر است.
پیر شده ای پیر
آنقدر که از آن همه قرمزت
کمی نارنجی مانده است
اما هرگز تو را به دلالهای رنو نخواهم فروخت
به گورستان اتومبیلها نخواهم داد
به خاطر ته طعمی از آنهمه بوسه
که در تو باقیست
خنده در قالب طنز بر صورت نقش میبندد و در عین حال چون خنجری بر قلب مینشیند ادیب و شاعر طنز نویس درد را به خنده تبدیل میکند و غم را به سرور و شادی. او مخاطب خود را از فرط خنده میگریاند و از فرط درد میخنداند از این رو خنده در طنز وسیله است نه هدف.
شاعر کتاب” عاشقانه های رنوی پیر قرمز” سعی در بیان عواطف و احساسات خود دارد. در جامعهای که بیان علنی و آشکار بوسه با معشوق ممنوع است، از این رو رنوی پیر قرمز تنها رازدار و تنها شاهد این ماجراست که در تمامی شعرها بوسه نمود پررنگی دارد.
بوسه های قبل از سلام تو
دست و پای مفقود
گازهای بیهودهی من
و لبخند رنوی پیر قرمزی
در انتظار استارت
از آنجایی که طنز بالاترین درجه ی نقد ادبیست، شاعر از تمامی ظرفیتهای ادبی خویش استفاده میکند تا با زبان طنز به انتقاد بپردازد. شاعر از آرزوها و رویاها و عاشقانههایش سخن میگوید. از آن بوسهی ممنوع که ممکن است سر هر ترافیکی بهم بخورد، ممکن است جامعه ظرفیت پذیریش این عاشقانه را نداشته باشد، بنابراین با رفیق قدیمی خود که یک رنوی پیر قرمز است در میان میگذارد و او را با خود همراه میکند. شاعر در شعرهایش در عین ریشخند گرفتن به موضوعات جامعه، اصلاحگر و هشداردهنده هم هست. شاعر ناهنجاریهای اطراف خود را با زبان فکاهه و خنده به تصویر میکشد.
نه کارت شناسایی داریم
نه کارت ماشین
اما وقتی من و تو به فرمان عشق
به تابلوهای عبور ممنوع دهن کجی میکنیم
هیچ ماموری جلودار این رنوی پیر قرمز نیست
شاعر بسیار هوشمندانه از کلمات استفاده میکند و نافرمانی اجتماعی خود را با دهنکجی کردن به تابلوهای عبور ممنوع نشان میدهد.
و این امر ممکن نیست جز به فرمان عشق. عشقی که مامور هم نمیتواند جلودار رنوی پیر قرمز شود
این نافرمانی اجتماعی به رنوی پیر قرمز هم سرایت کرده است و نشان میدهد که شاعر با زبان طنز از عشقی زمینی صحبت میکند که بر خلاف عشق اساطیری که در آسمانها شکل میگرفت و معشوق کاملا فرازمینی و الهی بود، این بار در همین زمین و در رنوی پیر قرمز اتفاق افتاده و باعث نافرمانی او شده است.
رنوی پیر قرمزم
کز کرده گوشهی پارکینگ
و حال استارت ندارد
بو برده انگار
امروز هم نمیآیی
شاعر با زبان ساده و در عین حال شیرین و قابل فهم سعی در بیان رابطهی عاشقانهی خود دارد که فقط خودش و رنوی قرمز پیرش از آن باخبر است و برخلاف آنچه انتظار میرود کاملا در بیان آنچه اتفاق افتاده بی پروا و جسور است جسارتی که جامعه آن را سرکوب میکند.
تو را فراری دادیم و گیر افتادیم
دستبند و جرثقیل
کلانتری و پارکینگ
من و رنوی پیر قرمزم
به همین راحتی سابقهدار شدیم
بیان معضلات اجتماعی و فراری دادن معشوقی که برای داشتنش تن به آب و آتش زده است در شعرها کاملا مشهود است. به جای اینکه مثل شاعران کلاسیک از دوری یار و خط و خال و اسیر بودن در ابروهای کمند و بیابان گردیهای مجنون و کوهکندنهای فرهاد بگوید، خیلی ساده با زبان روز و اتفاقهای کاملا قابل درک و امروزی سعی در بیان رابطهی عاشقانهای حول محور” رنوی پیر قرمز “دارد و به خوبی در هر شعر از آن استفاده میکند و این جریان عاشقانه را خیلی ساده بدون تکلفهای خاص شاعرانه رقم میزند و این نوع برخورد با فرم و محتوا بسیار زيبا و جالب است که در سراسر کتاب “عاشقانه های رنوی پیر قرمز” مخاطب با آن مواجه است.
فرسا عمران / زمستان 1402