اختصاصی ترنم شعر/ در چهل و نهمین نشست انجمن ادبی آیینه از پادکست «نیما و میراث او» با روایت و خوانش ساعد باقری با حضور مدیران انجمن شاعران ایران، رونمایی شد.
در بخش نخست این نشست که با دبیری عبدالمهدی نوری برگزار شد، حسین جنتمکان در ادامه بخش (درنگی در شاهنامه) به بررسی ابیاتی از شاهنامه پرداخت و پس از آن شاعران حاضر در جلسه به شعرخوانی پرداختند.
در بخش بعدی ضمن تقدیر از زحمات استاد ساعد باقری، فاطمه راکعی دقایقی در مورد رویکرد حمایتی خانه شاعران در مواجهه با ادبیات و شعر جوان و تحلیل شعر معاصر سخنرانی کرد.
در ادامه آیین رونمایی از این پادکست با تقدیر از دستاندرکاران تولید پادکست و سخنرانی ساعد باقری ادامه یافت. جلسه با شعرخوانی جمعی دیگر شاعران و اجرای موسیقی زنده به پایان رسید.
در ادامه با استاد ساعد باقری به گفتگو نشستیم تا از پادکست افسانهی نیما یوشیج برایمان بگوید؛
-استاد چه عاملی باعث شد به فکر تولید پادکست نیما بیفتید؟
اولین عاملی که به ما انگیزه داد تا پادکستهای نیما را در انجمن شاعران ایران تولید کنیم رواج غلطهای مشهور درباره نیماست.
همین امروز در ویکیپدیا جستجو کنید و ببینید نیما چه طور معرفی میشود. این طور معرفی شده که او شاعریست که بنیادهای شعر کلاسیک ایران را به لرزه درآورده. در حالی که شما وقتی دیوانش را میخوانید میبینید که هنوز حجم بیشتر شعرهای نیما به شعرهای کلاسیک اختصاص دارد. به خصوص در قالبهای قطعه، مثنوی، مخمس و چهارپاره که قالبیست که در واقع نقش مفصل را بین قالبهای کهن و قالبهای نو دارد.
دیگر رواج خطاها در قرائت شعر نیماست. هم به معنی خوانش شعر، هم به معنی تأویل آن. شاید به جرأت بتوانم بگویم درباره کمتر شاعری نقد و تحلیل خواندهام که به اندازه کارهای نیما از اندیشههای نیما دور باشد.
به خصوص از مقدمهای که نیما درباره افسانه گفته است و البته کتابهای ارزشمند و تحلیلهای جالبی هم در اختیارمان است، اما از همان زمان نیما، ما تحلیلهای نابه تناسب درباره خیلی از شعرهای معروف نیما مثل افسانه، تحلیلها و برداشتهای مثل افسانه، مثل پادشاه فتح، مثل مانلی، مثل شاه کوهان، مثل شبپا و… کم نداشتیم.
-پس این خطاها حاصل چه چیزهایی است؟
همهی اینها گاهی حاصل بدخوانی شعر نیما بوده و درست خوانده نشده است.
حتی گاهی حاصل این است که سخنی را که نیما در جایی از شعرش به نقل از پرسوناژ داستانش در مقدمه افسانه می گذارد، سخنی را که پرسوناژ نمایشش بر زبان میآورد لزوما سخن نیما تلقی میکنند.
در حالی که نیما توضیح داده که من میخواهم قهرمانهای داستانم حرف خودشان را رسا بزنند و اساساً دیالوگ و چند صدایی این گونه رخ میدهد، والا شما جانب یک طرف را فروگذار کنید و آن جانب را تضعیف کنید بعد به آن تضعیف شده بتازید که اسمش دیالوگ نیست و توضیح این چند صدایی در شعر نیما که حالا در آخر پادکست چهارم توضیح دادیم که چند صدایی ابتدا از موسیقی راه پیدا کرد و توجه به دورههای زندگی شعری نیما از جمله نکتههایی است که مهم است و کم گفته شده.
-از چه زمانی نیما دست به نوآوری زد؟
از “ای شب” به بعد دستکاریهایی را در صورت قالبهای کهن پدید آورد.
نیما از ای شب به بعد تغییراتی جزئی را در صورت قالبهای کهن پدید میآورد. مثلا چهارپاره را با مثنوی در میآمیزد و شما بندهایی را میبینید.
مثلاً در منظومه شیر بندهایی را میبینید که هر بند تشکیل شده از دو بیت مثنوی در بحر متقارب در وزن شاهنامه. فعولن فعولن فعلولن فعول، چهار مصراع این گونه میبینید و بعد قسمت تمام کننده بند.
یک بخش مستزاد بر وزن فعولن فعول، صورت قالب قطعه را به یک شکل نو تغییر میدهد. همه اینها با شکل در چند بند عرضه کردن، برای تغییر در صورت، تلاشهای بسیار میکند. به نوعی که اینها صرفاً بازی با صورت شعر نباشد، بلکه این تغییرات پشتوانهای یا دلیلی داشته باشد.
-چه نمونههایی برای این مورد وجود دارد؟
یک نمونه رادر پادکستها مثال زدم. بخشهایی از شعر سرباز فولادین را خواندم. شما آن را مثل یک مثنوی میشنیدید در وزن بلند. بخشهایی را خواندم بدون قسمتهای پیوند بند، یعنی چی؟ یعنی یک بیت، یک بیت پشت سر همدیگر میخواندم و توضیح دادم که وقتی این چنین میشنویم شعر ناقص نیست. منتها شعر دیگریست.
ولی وقتی آن قسمتها در پیوند میآید فرصت میدهد ما صحنه را نما به نما ببینیم. گویی دوربین عوض میشود.
حتی وزنهایی که نیما در این باره انتخاب میکند بسیار با دقت انتخاب شده که برای تغییر نما فرصت میدهد.
نکته مهمتر این است که به یک فاصله ده ساله توجه نمیشود. ناگهان از سال ۱۳۰۶، نیما دست از این کار برمیدارد و با صورت شعر کهن کاری ندارد و به همان قالبهای کهن برمیگردد.
-یعنی از نوآوری که کرده پشیمان شده که به قالبهای کهن برمیگردد؟
ابدا. ما در نگاه اول تعجب میکنیم چطور تن میدهد به اینکه مثلاً یک شاعر درجه دو قطعه سرا، مثنوی سرا باشد.
در این 10 سال، هفت سالش را نیما در قالبهای کهن شعر میگوید و سه سالش را سکوت میکند.در ۱۳۱۳ مثنوی افسانه قلعه سقریم را در هزار و ششصد بیت میسراید و در مقدمه آن مثنوی به شدت تحت تاثیر هفت پیکر نظامی است. همان فضای وهم آلود اسطورهای افسانهای را در خودش میپروراند در مقدمه تیترهایی دارد که شبیه به تیترهای هفت پیکر است.
ضمن اینکه در همان مقدمه به این مطلب اشاره میکند که بدترین چیز این است که آدم سخنی داشته باشد که نداند به چه زبانی باید عرضه کند و میگوید حرفی را که لازم بود نه در “نو” توانستم بزنم نه در کهن!
-پس با همه نوآوریها و تلاشهایی که در همه قالبها داشته بازهم نتوانست حرف خود را بزند؟
حرف باید به تعبیر نیما زیر و بالا کن باشد. مقصودش این است که باید آدمی و جهان را تکان بدهد. خودش میگوید نه در نو این را یافتم نه در کهن.
دقت کنیم که هنوز با ققنوس فاصله است. یعنی هنوز نیما وارد شعر نیمایی یا شعر نو نیمایی به نوعی که ما از قنوس به بعد میبینیم نشده.
وزنها هنوز کوتاه و بلند نشده. همان تغییرات در صورت است. میگوید که نتوانستم آن حرفی را که لازم بود بزنم و چنان این را سخت میبیند که میگوید این بدی نصیب هیچ کسی نباشد که حرفی داشته باشد که نتواند آن را بزند و بعد پیداست که آن سکوت در ادامه، در پیوند با همین مطلب است و بعد ناگهان ققنوس سر بر میآورد.
وقتی میگویم ناگهان منظورم این نیست که دفعتا خوابنما شد و ناگهان شعر ققنوس را گفت! بله تمام آن تجربهها در دستکاری قالبهای پیشین، و البته دستکاری با پشتوانه است.
تمام آن تجربهها ته نشین شد. رسوب کرد و سرانجام قالب لازم را یافت. اما باید توجه کنیم نیما بنده چیزی که آفرید نشد.
نیما قالب نوی نیمایی را آفرید اما بنده آن نشد. به این معنی که هرگاه سخن اقتضا میکرد باز قطعه و رباعی میسرود.
رباعیهای فراوانی دارد اما هرگاه سخن اقتضا میکرد در قالب نیمایی سخن میگفت و شاید یکی از دلایل موفقیتش همین بود که هرگز ما در شعرش بنای متزلزل کردن بنیانهای کهن شعر فارسی را نمیبینیم.
-پس میتوان گفت برخلاف باورهای غلطی که در مورد نیما گفته میشود هرگز چنین قصدی نداشته؟
کیست که با گذشتهی شعر ما آشنا باشد و نبیند که نیما به شدت تحت تاثیر مولانا و نظامیست و در اندیشه نوعی اندیشه نو خیامی از خودش ظهور و بروز میدهد.
-استاد این پادکستها چند فصل و چند قسمت دارد؟
این پادکستها قرار است فعلاً در چهل و پنج شمارهی چهل دقیقهای تقدیم دوستداران بشود، تا ببینیم چه پیش میآید!
پادکستها در کانال تلگرامی @nimavamiras منتشر میشوند و علاقمندان میتوانند از این طریق شنونده “نیما و میراث او” باشند.
عکسها: انجمن ادبی آینه
با سپاس از یاسر رسولی