دو مجموعه شعر «ن» و «ی» سالها پیش از وی منتشر شد که هر کدام چند سالی زیر تیغ تیز سانسور و توقیف و ممنوعیت بودند. اما با کتاب «از مقدمهها» که کتابی آموزشی در خصوص اصول اولیه شعر است، برخورد مهربانتری شد و همیشه در دسترس مخاطبان بود. امروز، پس از سالها، با توجه با وضعیت سفت و سخت سانسور و ممیزی در کشور، با همکاری انتشارات خیام در بروکسل، مجموعه شعر سومش با عنوان«یخن» منتشر شده است. با حسین جنتی به گفتگو نشستیم تا از «یخن» بگوید؛
از «یخن» بگویید و اینکه چرا با انتخاب فرزند شما امیرعباس جنتی گزیده و منتشر شده است؟
شعر من در حال طی کردن مسیریست که سالهاست به آن فکر میکنم. در شعر باید به شعر کلاسیک فارسی وفادار بود ضمن اینکه باید نگاه جدی و عمیق به وضعیت روزگار معاصر داشته باشد. تصورم این است که اشعارم میتواند با مردم روزگار ارتباط برقرار کند و حال اثراتش را میبینم که تصورم غلط نبوده است. در رابطه با انتخاب امیرعباس هم باید بگویم که من به ذوق او اعتماد دارم برای اینکه مطالعه و تسلطش را به شعر فارسی میبینم. علیرغم اینکه او سن و سالی ندارد، اما چون ذوق سلیمی دارد به او اعتماد کردم. وقتی خواننده هم ببیند متوجه میشود که کتاب مرتب و پاکیزهای است.
چرا تصمیم گرفتید «یخن» را در بروکسل به چاپ برسانید؟ وضعیت نشر در آنجا چطور است؟ ضمن اینکه مدتی تصمیم داشتید کتابتان را به صورت مجازی به فروش برسانید؛ چرا این اتفاق نیفتاد؟
من تصمیم نگرفتم خارج از ایران چاپ کنم. دو تا اتفاق افتاد. منتظر مجوز شعرهای جدید بودیم که به طور قانونی در کشور چاپ کنیم اما ارشاد مجوز نداد. مدتها به ناشر اعلام کرده بودند که ما به جنتی مجوز نخواهیم داد. بعدها هم که ناشر کتاب را برای مجوز فرستاد، پاسخ ندادند و گفتند در دست بررسی است. یک سال و نیم از آن تاریخ بررسی و گذشت و ما بدون پاسخ ماندیم. کتابهای دیگر دوستان هم با فاصلهی یک یا دو هفته بعد مجوز گرفتند. من تصمیم نگرفتم که کی و کجا این کتاب چاپ شود. خود نشر خیام پیشنهاد داد. اصلاً نمیدانستم که همچین نشری وجود دارد. خودشان پیشنهاد دادند و من هم استقبال کردم. ضمن اینکه عرض کنم عمیقاً دوست داشتم که در ایران چاپ شود و در دست مخاطب قرار بگیرد اما از آنجایی که مخاطب افغانستانی دارم و به خاطر مشکلاتی که دارند بسیاریشان در کشورهای اروپایی پراکنده هستند، به همین خاطر آنجا چاپ شده و در سایت عرضه شده و به من اطلاع دادند که مخاطبان عزیز در حال خرید هستند.
قیمت کتاب در ایران و در بروکسل چقدر است؟
قیمت دوازده یورو یا چهارده یورو است. در ایران هم قیمت بین ۸۰۰ هزار تا یک میلیون تومان است.
شما زمانی میگفتید که اگر شاعر کشورش را ترک کند دیگر نمیتواند با آن حال و هوایی که در کشورش بود شعر بگوید. حالا شعرهای شما کشور خود را ترک کرده است. آیا گمان میکنید روزی شعرهایتان به دست مخاطب در ایران برسد؟ اگر نسخه فیزیکی آن به ایران نرسد حاضرید نسخه الکترونیکی آن را منتشر کنید؟
من هنوزم معتقدم شاعری که کشورش را ترک میکند؛ چیزی که مینویسد دیگر ربطی به مردم کشورش نخواهد داشت. اما شعر من از من جدا نیست. دوستانی که از ایران فاصله گرفتند چه ایرانیهای عزیز و چه افغانستانیهای عزیز با شعر من ارتباط برقرار خواهند کرد. اما اینکه با این قیمتها به دست مخاطب داخل برسد با این وضع اقتصادی بعید میدانم که به این راحتیها باشد.
میدانم که بعضیها هستند با همین قیمت هم اقدام کردند و کتاب را میخرند. اما ناشر گفته است که دو کار خواهد کرد: یکی اینکه کتاب را به ایران نزدیک کند. در کتابفروشی در استانبول آدرس بدهد که مردم بتوانند از آنجا بخرند. دوم اینکه ناشر میخواهد برای کسانی که دسترسی به «یخن» برایشان سخت است، کتاب را به صورت الکترونیک هم منتشر کند. اما نمیدانم که چقدر طول میکشد. با وجود اینکه هیچ سودی از این کتاب ندارم و نگاهم اقتصادی نیست و اصرار دارم که کتاب همچنان روی کاغذ باقی بماند اما چون دلم میخواهد کتاب به دست مخاطب برسد به ناشر این اجازه را دادم که نسخه الکترونیک آن را آماده کند. آنها نیز پیگیر هستند که روی سایتی مثل آمازون کتاب را در دسترس مخاطب قرار بدهند.
اسم کتاب بر چه مبنایی انتخاب شده است؟
یخن همان یقه یا یخه تلفظ فارسی افغانستان است. آنها به گریبان یخن میگویند. این سالها مخاطب زیادی از افغانستان داشتم که پیامهای زیادی از ایشان دریافت کردم. به احترام آن دوستان نام کتاب را با لهجه آنان انتخاب کردم. ولی گریبان نام فارسی کتاب بود که من فکر میکنم شعر من گریبان بعضیها را خواهد گرفت. سیلی به آنها خواهد زد، بلکه از خواب بیدار شوند . گریبان را با احترام به دوستان افغانستانی به یخن تغییر دادم. قرار بود کتاب «ش» در ایران چاپ شود و به عنوان سه گانهای در کنار «ن» و «ی» قرار بگیرد که همچنان کتاب در دست دوستان واحد ممیز است و پاسخ نمیدهند.
با توجه به اینکه «ن» و «ی» از توقیف در آمده، فروشش در نمایشگاه چطور بود؟ چه لزومی داشت که گزیده ای از این دو کتاب در «یخن» هم باشد؟ آیا آن دو کتاب به اندازه کافی در دسترس مردم نیست یا کتاب جدید شعرهایش به حد نصاب نرسید و مجبور شدید از آن دو کتاب انتخاب کنید؟
تمام شعرهای جدیدم در «یخن» نیست. تنها گزیده ای از شعرهای جدیدم در کتاب «یخن» است. اگر قرار بود به تنهایی هم چاپ شود، از نظر حجمی کتاب قابل توجهی میشد. به این خاطر گزیده «ن» و «ی» را به این کتاب اضافه کردم که گزیده «ن» و «ی» در خارج از کشور پیدا نمیشود و مخاطبان من در خارج از کشور علی الخصوص افغانستانیهای عزیز از من خواسته بودند که کتاب را بتوانند آنجا تهیه کنند .ولی من به امیر عباس گفتم گزیدهای از این دو را هم در کنار آنها بگذارد تا بتوانند ببینند.
«ن» و «ی» هم که ظاهرا رفع توقیف شده با حذف دو شعر بعد از چهارسال و نیم برگشت
از روزی که این کتابها چاپ شده، اگر اشتباه نکنم چهار بار سانسور شده است. درباره فروشش هم نکتهای که برای من و ناشر محترم بسیار ارزشمند است این است که کتاب «ن» که اولین کتاب من است، 13 سال پیش چاپ شده است. از این سیزده سالی که گذشته است، چهار سال و نیم هم توقیف بوده است. کتاب «ی» 10 سال پیش چاپ شده و از این ده سال، چهار سال و نیم توقیف بوده است. اما همچنان و به لطف خدا مخاطب این دو کتاب را تهیه میکند. کتابها وارد دهه دوم خود شدهاند.
من در نمایشگاه کتاب، دیدم جوانهایی کتاب را میخریدند که در زمان چاپ اول، شش هفت سالشان بوده است. استقبال هم خیلی خوب بود. من یک نصف روز در نمایشگاه کتاب حضور داشتم. برای کتابی که سیزده سال از چاپش میگذرد با این وضعیت نشر چیزی شبیه معجزه است.
در آخر درباره شبهای شعر طهران بگویید و اینکه چرا تعطیل شد و برآیند جلسات تا امروز چگونه بوده است؟
مخاطبان دیدند که شبهای شعر طهران با چه استقبالی شروع شد و با همین استقبال هم ادامه پیدا کرد. شلوغ، گرم و صمیمی بود و تعداد زیادی از دوستان در جلسه شرکت میکردند. خیلی از افرادی که از شهرستان میآمدند و گفتند ما کارمان را جوری تنظیم میکنیم که یکشنبه تهران باشیم و ما هم کنار دوستان لذت میبردیم. اما نمیدانم به چه دلیلی کمی ناهماهنگی بود. قضاوت مستقیمی ندارم. برای آقای بانی هم احترام بسیار زیادی قائلم. انسان بسیار دوست داشتنی هستند. با ایشان هم وارد گفتگو نشدم که چرا گاهی این سالن اشغال است. سالنی که به این همه آدم وعده داده شده که برای شبهای شعر طهران است. دیگر مثل اوایل جوانی حوصله گفتگو ندارم. تصمیم گرفتهایم فعلاً نباشیم.
و در نهایت؟
صحبت آخر اینکه ممکن است چاپ کتاب برای بعضیها جنبه تبلیغاتی داشته باشد، یا به نوعی امتیاز محسوب شود، یا یک پز ادبی فرهنگی باشد. اما صادقانه برای من همراه با حسرت است. خیلی دوست دارم که کتابم در کشور خودم چاپ شود و چهره به چهره با مخاطب دیدار بکنم و کتاب را خودم تقدیمشان کنم، ولی به ناچار و به پیشنهاد انتشارات در خارج از کشور چاپ شده است. خیلی امیدوارم که با قیمت آبرومندی بتواند به دست مخاطب داخل برسد.
خبرنگار: فاطمه سادات طبایی