اختصاصی ترنم شعر/ اصغر علی کرمی را اکثر فعالان حوزه ادبیات به دلیل اشعار عربی و ترجمه های بسیارش می شناسند. در حوزه شعر کلاسیک، سپید و ترجمه فعالیت دارد و تاکنون بیش از 10 مجموعه شعر و ترجمه منتشر کرده است. به تازگی به ترجمه رمان های عربی روی آورده و پیش بینی می شود که مانند ترجمه اشعار عربی موفق عمل کند. با وی به گفتگو نشستیم تا از شعر بگوید؛
وضعیت ترجمهی عربی را در ایران چهگونه ارزیابی میکنید؟
ترجمهی عربی در ایران کاملا فضای بستهای دارد. دلیلش را دقیقا نمیدانم؛ اما فضای ادبی جهان عرب برای فارس زبانها و همچنین فضای ادبی فارس زبانها در جهان عرب، بسیار محدود است و معمولاً جز چند اسم، کسی را نمیشناسند. مثلاً میتوان از نجیب محفوظ در رمان و از نزار قبانی و غاده السمان در شعر بتوان یاد کرد. در سالهای اخیر بهخاطر تلاشها، مکاتبات و سفرهای بعضی بزرگان مثل جناب بیدج این ارتباطات بین ما برقرار شده است. این دوستیها هرچند حول یک محور مشخص و شخصیست؛ اما نتیجهبخش است و باعث ایجاد شناخت متقابل میشود.
در دانشگاهها فضایی فراهم نیست که افراد با شاعر یا نویسنده تماس داشته باشند؟
خیر. وقتی فردی از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، نمیتواند آثار را ارزشگذاری کند؛ زیرا در دانشگاه کلیات زبان عربی را یاد گرفته و ادبیات معاصری که در دانشگاه آموزش میدهند، مربوط به قبل از جبران خلیل جبران است. فرآیند انتخاب کتاب مهمترین کار مترجم و ترجمهکردن آن، بسیار زمانبر است و هیچ طرح ضمانتی هم وجود ندارد. بههمینخاطر طبق روابط دوستانهمان، رمان را انتخاب میکنیم؛ مثلا من رمان آقای حسین المطوع کویتی و داستان خانم لطیفه بطی را به کمک همین روابط برای ترجمه انتخاب کردم؛ ایشان برندهی جایزهی شیخ زاید بودند و من از آنجا او را شناختم؛ متوجه شدم کتابشان ارزشمند است و با او مکاتبه کردم. درنهایت هم آن کتاب را ترجمه کردم. یا مثلا رمان خانم جوخه الحارسی را که -جایزهی جهانی پوکر مان گرفته است- را وقتی خواندم، برای ترجمه بسیار مناسب دیدم. این کتاب را بهواسطهی جایزهاش پیدا کردم. اما باید توجه کرد که برای همهی کتابها این شانس وجود ندارد. اگر شناخت کتابهای خوب و انتخاب برای ترجمه به این جوایز محدود شود، اشعار یا رمانها هم در سلایق داوران خلاصه میشوند.
در ایران شما افرادی را میشناسید یا فضای رسانهای دارید که بتواند در انتخاب اثر برای ترجمه، مترجم را راهنمایی کند؟
من فقط میتوانم با مترجمان پیشکسوت مشورت کنم و متاسفانه تعدادشان بسیار کم است. ما نشریهی آزادی نداریم که بتوانیم در آن نقد بخوانیم. در دانشگاهها هم متاسفانه وضعیت خوب نیست. استادی نداریم که بتواند ادبیات معاصر را تدریس کند. دانشگاه، هیچ مترجم موفقی را تربیت نکرده و کسی را که شناختی از رمان روز عرب داشته باشد، نداریم. همینطور فضای ادبی ما، خالی از یک موسسهی فعال ادبی که مشترک بین عربی و فارسی است.
چرا از ترجمهی شعر عربی به سراغ ترجمهی رمان رفتید؟
قبلاً شغل من این فرصت را نمیداد که رمان ترجمه کنم؛ اما در حال حاضر فرصت بیشتر و منبع مالی دیگری دارم که به من اجازهی ترجمهی رمان میدهد. از طرف دیگر، شعر به اندازهی کافی ترجمه شده است. رمان برای درک فرهنگی و ارتباطات بین فرهنگی بسیار مهم است. معتقدم یکی از علتهای اصلی مشکلات مردم، نخواندن رمان است؛ خصوصاً رمانهای ادبیات عرب؛ زیرا بسیار تاثیرگذار هستند و مردمان عرب همیشه، قصهپرداز و روایتپرداز بودند. مثلا اگر نگاهی قصهی زندگی عنتره ابن شداد سیاهپوست و دیگر روایت ها و داستانهایی که قبل از اسلام متداول بوده بیندازیم، میبینیم که نگاههای عمیق، شرافتمندانه و ضدبردهداری داشتهاند. در مجموع عرب ها همیشه داستان پردازهای توانمندی بوده اند و ضمن حفظ میراث فرهنگی روایی شان به خاطر ارتباطات گسترده و رفت و آمد زیاد به اروپا و دیگر بار ها و نیز تنوع مناطق زیستی و فرهنگی در در چند دهه اخیر رشد چشمگیری در زمینه رمان و داستان کوتاه داشته باشد و به عنوان یک مترجم وظیفه خود می دانم که تا آنجا که در توانم باشد نسبت به انتقال و معرفی چنین پدیده ای بکوشم.
چرا فقط از شاعران معروف، شعر ترجمه کردهاید؟ شاعرانی مثل نزار قبانی، محمود درویش، غاده السمان و… اینها در هر حال شعرهایشان خوانده میشود ومخاطبین خود را دارند.
تا حدی چند انتخاب اولم برای ترجمه تابع شرایط بازار و و علاقه مندی مخاطب بوده و به عنوان یک مترجم حرفه ای جهت پیدا کردن جریان ترجمه ام خود را مستلزم به اینکار می دانستم. اما از نویسنده ها و شاعران بی نام نشان زیادی هم ترجمه کرده ام که که هنوز وارد بازار نشده اند مثلا از محمدحسن سامرایی که شاعر جوان بیست و پنجسالهای است، شعر ترجمه کردم و بهزودی به یک ناشر میدهم. اینطور نیست که صرفا از شاعران مشهور، ترجمه کرده باشم. در رمان که اصلا اینگونه نیست و غیر از نجیب محفوظ، همه شخصیت هایی که از آن ها ترجمه کردهام برای مخاطب فارس زبان جدید هستند.
کدام ویژگی شعر نزار قبانی شما را مجاب به ترجمهی اشعارش کرد؟
ذهنیت و زبان جهانی. زبان او همهکس فهم است و عاطفهای جهانگیر دارد که مولف آن است. اتفاقات شعر او برآمده از خودش است و متاثر از کسی نیست؛ در عوض دیگران از او تاثیر گرفتهاند؛. یکی دیگر از دلایلم این است که با او همخوانی فکری دارم و جهانبینیام را، شبیه او میبینم. ویژگی دیگر شعر او این است که به راحتی ترجمه میشود؛ ولی مثلا آدونیس یا نازک الملائکه یا عبدالوهاب البیاتی و خلیل الحاوی که آنها را نیز بسیار دوست دارم این ویژگی را ندارند.
کدام انجمن ادبی را در حیطهی شعر ترجمه یا ادبیات، بهتر و قویتر میبینید؟
برای شعر ترجمه انجمنی نداریم؛ اخیرا در صحبتی که با سجاد عزیزی آرام داشتم جلسات شعر ترجمه با عنوان «دریچهی شعر» وابسته به کانون ادبی زمستان در حال شکلگیری است. البته یک جلسه را برگزار کردیم و از مارکوس لی کولا نویسنده و شاعر فنلاندی دعوت کردیم. این فضا، فضای سختی است. حتما باید ارتباط با فضای خارج از کشور برقرار باشد. شاید بعد از باز شدن جلسات ادبی جلسه با دعوت از یک شاعر و نویسنده صاحبنام عرب زبان به صورت اسکایپ یا ویدئو کنفرانس برگزار کنیم.
شعر ترجمه چه تاثیری بر جریان شعر معاصر گذاشته است؟
جریان شعر روزگار ما، چه بخواهیم یا نخواهیم، تابع جریان جهانی است. ما با جریان سادهنویسی روبهرو شدیم. شاعران از احساساتشان بدون درگیری مسائل زبانی حرف زدند؛ مثل اشعار پابلو نرودا یا نزار قبانی. ما نیاز داشتیم تا با این نگرش روبهرو شویم. آشنایی با فرهنگهای دیگر و گسترش دیدگاه باعث غنیشدن شعر میشود. امروزه همهچیز جهانی شده است. همهِ آثار با معیار جهانی تعریف میشود و ارتباطات بین ملتها خیلی راحت شده است؛ اما ترجمه، هیچ جایگاهی ندارد! ما خانهی ترجمه و حمایت صنفی نداریم.
شما با انتشارات تازه تاسیس کار میکنید؛ نگران نیستید که اثرتان دیده نشود؟
نه اینطور نیست. آنها هم خوب کار کرده و آن را پخش میکنند. من خیلی راضیام؛ خاصه نشر ایهام به دلیل پیگیربودن و باحوصلهبودن بهزاد نجفی و نشر نزدیکتر بهخاطر مدیر با دانش و فرهیختهاش که دغدغهاش خود کتاب است.
کتابی در دست چاپ دارید؟
ترجمهی چند کتاب را تمام کردهام و به زودی آن ها را به ناشر می دهم. کتاب «رسما به تو اعلام عشق میکنم» از غاده السمان، «یک بعد از ظهر شصت سالگی» که رمانی است از نجیب محفوظ و «خاک»، نوشتهی حسین المطوع که یک رمان است. «پل دختران یعقوب» از نویسنده فلسطینی حسن حمید و داستان کودک “بی کلاه” از نویسنده کویتی خانم لطیفه بطی که امیدوارم همه اینها به همراه چاپ دوم اکثر کتاب های سال گذشته ام به نمایشگاه کتاب پیش رو برسند.
شما هیچوقت بهشکل رسمی دبیر کانون ادبی بهمن نبودید؛ اما بیشتر زحمات کانون بهمن طی دو سه سال اخیر برعهده شما و دکتر الهه کاشانی بوده است.
نه اینطور نیست. باقی افراد هم برایش زحمت کشیدهاند. من دو سال تنها کارشناس بهمن بودم. افرادی هم که در کانون بهمن کار میکردند، از نظر سطح علمی در ردهی بالایی قرار داشتند. تلاش کردیم جلسات و کارگاههای پر شوری باشد و محفلی برای افرادی که فقط دنبال شعر بودند.
موفق بودید؟
گاهی جلسات خیلی شلوغ و گاهی هم جلسات قابل قبولی داشتیم؛ اما همیشه رونق داشت. افراد مهمی را دعوت کردیم و آمدند و پایگاه جدی ادبی داشتیم. متاسفانه دخالتهایی وارد شد و جلسات از رونق افتاد. مثلا صفحات اینستاگرام ما بررسی میشد و ایراداتی از ما به عنوان برگزارکنندگان جلسه میگرفتند؛ به حدی که اجازهی رونمایی کتاب خودم را در بهمن ندادند. این مصاحبه شاید اولین جایی باشد که می گویم بنده دیگر عضو کانون بهمن نیستم و تنها جایی که بخواهم و بتوانم به صورت مستمر فعالیت کنم کانون ادبی زمستان است. البته دوستان دیگر از جمله خانم کاشانی و پوریا گل محمدی و احمدی همچنان در کانون بهمن حضور دارند و پس از برطرف شدن مشکلات موجود، این جلسه مجدداً برگزار خواهد شد.
سخن پایان؟
در پایان از دوستان رسانه ها و فعالان این زمینه به ویژه محمد آسیابانی و صفحه فرهنگی خبرگزاری مهر و نیز مرجان شیخ حسنی مدیر مسئول و سردبیر ارجمند ترنم شعر تشکر می کنم.
فعالیت دوستانم در ترنم شعر را بسیار ضروری و ارزشمند ارزیابی میکنم و معتقدم اداره یک نهاد خبری ویژه شعر و ادبیات بدون هیچ پشتوانه حمایتی و مالی از طرف سازمان هایی که وظیفه رسمیشان است که چنین فعالیت هایی را حمایت کنند کار سختی است ولی در شرایط فعلی فقط کسانی کار میکنند که هیچ وظیفه ای ندارند و آنها که ردیف بودجه تعریف شده حمایتهای همه جانبه دریافت می کنند کاری از پیش نمی برند.
به اعتقاد من فقط ناشران خصوصی و مترجمان و نویسندگان مستقل و رسانه های آزاد و انجمن های خودگردان دغدغه فرهنگ این سرزمین را دارند. رسانه ترنم شعر هم از همین دسته فعالیت های ارزشمند است.
خبرنگار: هانیه شالباف