با حمید چشم آور از ممنوعیت تا حوزه هنری و رهابند؛

نمی‌گذارند ادبیات مسیر خودش را برود!

کد خبر :‌ 501
کد خبر :‌ 501

اختصاصی ترنم شعر/ به خودش هم معترض است. در حالیکه اهل جنجال نیست. کتاب آخرش توقیف شد و حتی فرصتی برای عرضه پیدا نکرد. از شاعران کرج است و مدتی دبیر انجمن شعر کرج هم بود و بعد از چند سال فعالیت استعفا داد. حضورش در ادبیات به یکی دو سال محدود نیست و هم فعال ادبی بوده و هم شاعر. در کارنامه‌اش دکلمه هم دارد و با دکلمه شعر کرج توجه‌ها را به خود جلب کرد. با حمید چشم‌آور از شاعران کرج به گفت‌وگو نشستیم تا از خود و رهابند در بندش برایمان بگوید.
 
 

مدتی در جوامع و محافل ادبی حضوری کمرنگ داشتید. چرا؟

ما در زندگی‌مان فراز و فرودهایی داریم. سال 87 من دوران خدمت سربازی‌ام بود و دو سال تمام و کمال از فضای ادبی دور بودم. اما یک سری مسائل دیگر هم بود که باعث ادامه دار شدن آن شد. چند سالی درگیر مطالعه شده‌بودم که من را ناخواسته به انزوا برده بود. اتفاقی که نیاز هست و اخیرا به تکرار آن نیز فکر کرده‌ام.
 

مجموعه کتاب‌های حمید چشم‌آور می‌گوید که او کم کار است! در اینباره بیشتر برایمان بگویید.

جمله “من دارم کتاب جدید می‌نویسم” برای من کمی غریب است. چون من شاعر مگر باید کتاب بنویسم؟ مگر با اثر بلندی مانند رمان مواجه هستم؟ من برای هر شعر، یک شخصیت، یک جهان و یک زیست جداگانه قائل هستم. ولی نمی‌دانم چقدر این اتفاق در اشعار من افتاده‌است چون من نمی‌توانم درباره آن نظر دهم. در حوزه نوشتن به اثر فکر می‌کنم نه کتاب. کما اینکه یک غزل می‌تواند کار یک کتاب را انجام دهد. باتوجه به این مسائل کار چاپ کتاب برای من زمانبر است. سه ماه قبل از چاپ رهابند پیشنهاد چاپ کتاب از یکی از ناشران خوب به بنده شد، اما با گذشت دو سال از آن موضوع من هنوز کتابی به آن نشر نداده‌ام. چون هنوز کتابم کامل نشده‌است. درست است ساخت یک کتاب با این رویه‌ای که در ادبیات می‌بینیم، شاید دو ماه بیشتر زمان نیاز نداشته باشد ولی من معتقدم باید با یک اثر زندگی کنم و آن را به تکامل برسانم تا بتوانم بروم سراغ اثر بعدی. تعداد کتاب را این روزها به هیچ وجه رزومه نمی‌دانم، گاهی با یک کتاب می‌شود کار ده جلد کتاب را کرد.
 

از کتاب رهابند، آخرین کتابتان که توقیف شد برای ما بگویید.

تابستان 97 کتاب رهابند چاپ شد و در آبان همان سال در جایزه کتاب سال جوان مورد تقدیر قرار گرفت. بعد از آن، دو ماه مانده به نمایشگاه کتاب، ناشر با من تماس گرفت و گفت وزارت ارشاد گفته‌است کتاب را اصلا پخش نکنید و جمع‌آوری کنید و گفت این صحبت‌ها ضمنی است و نامه‌نگاری نشده‌است. بعد هم با نامه دادستانی بنابر شکایت ارگانی این کتاب به صورت کامل لغو مجوز شد.
رهابند ده الی پانزده درصد عاشقانه‌ است و باقی آن تا نام و جلد کتاب نگاهی انتقادی دارد. که در مقدمه کتاب هم من اعتراف کرده‌ام که من به خودم هم معترض هستم، اما گویا این نگاه با سیاست‌های کلان چاپ کتاب این روزها همخوانی ندارد.

و بعد تلاشی برای تغییر در حکم دادستانی نداشتید؟

من به ارشاد نرفتم که پیگیری کنم. حتی در وزارت ارشاد دوستان شاعری هستند که به من گفتند یک روز بیا و برویم پیش فلانی و صحبت کنیم. اما من واقعا ماجرا را رها کردم. چون در حیطه وظیفه من نبود که در حوزه مجوز یا رفع ممنوعیت آن فعالیت کنم. من وظیفه ام را قبل از واگذاری کتاب به ناشر انجام دادم. پیگیری باقی ماجراها وظیفه من نبود.
 

آیا این کوتاهی شما در قبال کتاب شما که به مثابه فرزند شماست نبود؟

من معتقد بودم پیگیری‌های من در نهایت به مثله شدن کتاب ختم می‌شد و این یعنی حذف هفت یا هشت شعر کتاب، که شعرهای مهمی هم بودند. من به هر قیمتی حاضر نبودم رهابند به نمایشگاه کتاب برود. رهابند، هویتش اینگونه ایجاب می‌کرد و اگر سطرهایی هم از آن حذف می‌شد، دیگر رهابند نبود و نامش را باید تغییر می‌دادم.
 

اتفاقات رهابند دلسردتان نکرد برای کار بعدی؟

خیر اصلا دلسردم نکرد. این نکته را هم بگویم که. فضای ذهنی من الان با چند سال قبل تفاوت کرده و دیگر آن فضای معترض با من همراه نیست که البته ارتباطی به توقیف رهابند هم ندارد. این روزها من ابعاد دیگری از تخیل خودم را می‌نویسم.
 

وضعیت کلی غزل معاصر را چطور می‌بینید؟

رویکردهای متفاوت در شعر اجتناب ناپذیر است. اما هر رویکرد چه ویژگی‌ای دارد و چگونه دارد به ادبیات خدمت می‌کند مهم است. نمی‌شود گفت آن رویکرد غلط است و این رویکرد درست است چرا که این تفاوت‌هاست که شعر را پویا و زنده نگه داشته‌ست.

اما این نکته را باید بگویم که ادبیات به حال خودش واگذار نمی‌شود تا جریان طبیعی خود را پشت سر بگذارد. این روزها ما شاهد ذائقه‌سازی گروهی هستیم که با کمک تریبون‌ها و رسا‌نه‌های بزرگی که دارند، نوعی از جریان‌ها را ترویج می‌کنند و برایش جایزه می‌گذارند و کتاب‌هایش را به چاپ چندم می‌رسانند، که خواه ناخواه، ذائقه‌ای به جامعه تحمیل می‌شود. در این شرایط رقابت برای جریان‌های دیگر دشوار است. اما در کل من وضعیت غزل امروز را وضعیت خوبی نمی‌بینم. به عقیده من بیشتر از اینکه به نوآوری و پویایی شعر توجه شود، به حضور شعر در رسانه‌ها و تریبون‌ها توجه می‌شود. درصورتی که به عقیده من رسالت یک شاعر و یک غزلسرا این نیست.

به نظر من اگر از یک غزلسرا سوال شود چرا غزل؟  تنها دلیلی که می‌شود چرایی آن را توصیف کرد همین است که بگوییم که این در راستای طبیعی حرکت اینگونه شعری در تاریخ بوده‌است. نه اینکه با یک ذهنیت و زبان کلیشه بازگشت ادبی یا بازآفرینی ادبی‌ای را رقم بزنیم. وضعیت غزل خوب نیست به این دلیل که غزلسرای متفاوت کم داریم. چند رویکرد داریم که چند کارورز در آن رویکرد کار می‌کنند و توجه به فردیت و جهان فردی و تفکر شخصی در غزل خیلی کم وجود دارد. عده‌ای هم که خوب کار می‌کنند، مجالی برای دیده شدن ندارند، یعنی متن دیده نمی‌شود و خوانده نمی‌شود چون مدام سرکوب می‌شود.
 

در گفت‌وگویی حوزه هنری را از دلایل انحراف غزل معاصر دانسته بودید و حالا هم این صحبت‌ها. بیشتر برایمان مسئله را روشن می‌کنید؟

به‌طور کلی می‌گویم؛ یک سری از رسانه‌ها و تریبون‌ها دارای سرمایه‌ای هستند، در حوزه ادبیات برای ترویج فرهنگ فارسی. این یک مطالبه جمعی است نه شخصی. یعنی من و شما در ادبیات حق داریم از رسانه‌ها و تریبون‌هایی که سرمایه‌های دولت برای ادبیات در آن خرج می‌شود مطالبه داشته باشیم. حوزه هنری هم در حوزه شعر، دقیقا در راس قدرت‌هایی است که دارد ذائقه‌سازی را با عناوین مختلفی مثل نو هندی انجام می‌دهد. به خودی خود این بد نیست و شاعرانی هستند که در این سبک‌ها خوب می‌نویسند و آدم می‌خواند و لذت می‌برد. بحث من این است که تنها لذت بردن از یک گونه شعری نمی‌تواند باعث شود ما آن را به جامعه تزریق کنیم.

حوزه هنری نوع خاصی از یک رویکرد شعری را دارد به گونه‌ای ترویج می‌دهد که دیگران را مجاب کند، تفکر شخصی نداشته باشند. به این شکل که اگر می‌خواهید دیده شوید اینگونه بنویسید، اگر می‌خواهید در جشنواره‌ها باشید و کتابتان به چاپ چندم برسد، اینگونه بنویسید. که این نوعی ذائقه سازی‌ای است که حوزه هنری و وزارت ارشاد در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان انجام می‌دهند. با بررسی کتاب‌های برگزیده در جشنواره شعر فجر کاملا می‌توان به رویکرد دوستان پی برد. چرا جریان‌های دیگر ادبیات، سهمی در هیئت داوران این جشنواره‌ها ندارند؟ چرا در شورای سیاست‌گذاری حضور ندارند؟ به این دلیل است که قرار نیست جریان‌های دیگر سهمی داشته باشند و حمایت شوند.

 

یعنی معتقید نگاه خاصی به جامعه تزریق شده که برخی کتاب‌ها فروش‌های زیادی دارند؟

اگر شرایطی برابر حاکم باشد که دو شاعر در یک نشر کتابشان را چاپ کنند آن هم با حمایت یک تریبون، می‌توان دید که کدام یک از دیگری پیشی می‌گیرد. اما وقتی دو شاعری با دو ناشر متفاوت کار می‌کند و یکی از آن‌ها با انواع پشتوانه‌های مالی و رسانه‌ای همراه است، نمی‌توان به درستی تصمیم گرفت. وقتی کتابی به چاپ هفتادم می‌رسد، ناخودآگاه آن ذائقه به خورد مردم داده می‌شود به عنوان خاستگاه غزل امروز.
 

از انجمن شعر کرج برایمان بگویید.

زمانی انجمن شعر کرج با عنوان کانون شاعران جوان کرج توسط سیدعباس سجادی سال 74 تاسیس شد و بعدها دوستان دیگری فعالیت کردند و چند سالی فعالیتی صورت نمی‌گرفت و سال 90 دوباره احیا شد و واقعا به عنوان یک انجمن مرکزی در یک مختصات جغرافیایی، شاهد صداها و رویکردهای متفاوتی بودیم. اتفاق خوب آن دوران، همین نسل جوان شاعران کرج است.
 

و از جلسات کناره‌گیری کردید!

دو سال پیش از برگزاری جلسات شعر کرج به شکلی که از سال 90 تا 97 بود کناره‌گیری کردم. یکی از دلایل آن شخصی است، که دیگر توانایی اینگونه کارهای اجرایی را ندارم و معتقدم انرژی‌ای که اینگونه جلسات از یک شاعر می‌گیرد به متن او ضربه می‌زند. دلیل دیگر هم آن است که حس کردم تشکل‌های ادبی دیگر جایگاه گذشته را ندارند.
 

چطور؟ چه اتفاقاتی در این مدت افتاده که می‌گویید جلسات جایگاه خود را از دست داده‌اند؟

آن زمان جلسات هویت داشتند، مثل کتاب که زمانی رزومه محسوب می‌شد. برای هر جلسه ما انرژی زیادی مصرف می‌کردیم چون یک جلسه، در جریان‌های مختلف تاثیرگذار بود. کرج، در نهایت سه جلسه مختلف برای دربرگیری تمام جریان‌ها نیاز دارد، اما امروز کرج 37 انجمن ادبی دارد. بنابراین احساس می‌کنم درگیر این هیاهو شدن کار بیهوده‌ای است و معتقدم انجمن ادبی دیگر نمی‌تواند کمک چندانی به شعر کند. امروزه دغدغه تشکیل انجمن ادبی از نیازهای جامعه ادبی به نیازهای یک شخص تنزل پیدا کرده‌است. یعنی شاعر می بیند که با شعر نمی‌تواند جایگاهی بدست بیاورد، انجمنی راه می‌اندازد و با روابطش بیشتر در حوزه ادبیات دیده می‌شود. برای همین می‌گویم بین شاعر و فعال ادبی تفاوت وجود دارد.
 

و حالا هم عضو هیات مدیره خانه هنرمندان استان البرز شدید.

من چند ماهی است عضو هیات مدیره خانه هنرمندان استان البرز شدم و خانه هنرمندان برای اولین بار به هنرمندان واگذار و از هر رشته هنری شخصی به عنوان هیئت امنا انتخاب شده‌است و امسال هم فعالیتش آغاز می‌شود. شاید بتوان در قالبی جدید و با شکل و شمایلی دیگر به ادبیات کمک کرد و برای آن دوست دارم کاری انجام دهم.

و دکلمه کرج! یکی از اتفاقات خوب در رزومه هنری شما بود. از آن برایمان بگویید.

شعر کرج سال 94 سروده شد. شبی بغض‌آلود که خبر کوچ دو تن از دوستان شاعر به گوشم رسید. در نقدهایی که برای رهابند نوشته‌ شده، درباره شعر کرج، نظرات این بود که کرج نمادی از کشور قرار گرفته ‌است. آن شعر گزارشی تحلیلی، سیاسی، تاریخی و ادبی از مختصات کرج بود. اما آن بغض بهانه بود برای تولد این کار.
سال 94 کار را نوشتم و سال 97 تصمیم گرفتم کار را دکلمه کنم. آهنگسازی کار دقیقا همان چیزی بود که می‌خواستم. موسیقی‌ای به دور از فضای رمانتیک و فکر می‌کردم جنس شعر به موسیقی راک نزدیکتر باشد که روی کار هم نشست. دو مولفه را هم در موسیقی کار در نظر داشتم که اولینش این بود که موسیقی کاور نباشد و ساخته شود و دوم هم آنکه فردیت‌هایی را در تلفیق دکلمه‌ شعر و موسیقی داشته باشد و شبیه دیگر کارها نباشد.

یعنی تفاوت برای شما اهمیت بیشتری دارد؟

در برهه‌ای هستیم که همه چیز شبیه هم است. پس تفاوت و تمایز برای من محترم است. یکی از وجوه مهم شعر کلاسیک امروز ما هم همین است، خصوصا وقتی یک سری مشترکات از پیش تعیین شده وجود دارد. وقتی تمایزی وجود نداشته باشد، یک کارگاه تولیدی شکل گرفته‌است مثل کارگاه نجاری که یک سری وسایل نیاز دارد تا به کمک آن پنجره‌ای ساخته شود. اتفاقی که در غزل امروز درحال وقوع است همین نوع شعر تولیدی است، شعری نیست که خلق شود. به همین دلیل هم می‌بینیم کتاب برخی دوستان پشت سر هم می‌آید و به چاپ چندم می‌رسد چون شعر در حال تولید شدن است. خلق یک اثر هنری، زمان‌بر است. برای اینکه شاعری، شعری خلق کند، نمی‌تواند در بازه چند ماهه کتاب جدید ارائه دهد. به همین دلیل اشعار شاعران پرکار را می‌خوانم و دنبال می‌کنم، اما اعتماد به آن‌ها بسیار سخت است. یک شاعر نمی‌تواند هر شب یک شعر بنویسد و انتظار برود کتاب جدیدش متفاوت با کتاب قبلی‌اش باشد.
 

و در آخر از پایگاه خبری ترنم شعر بگویید و انتظاراتتان از آن.

تبریک می‌گویم که در این بلبشوی عدم اعتماد به رسانه‌ها و خصوصا عدم اعتماد شاعران، نویسندگان و هنرمندان به پدیده‌ای به نام رسانه، ترنم شعر در حوزه شعر توانسته‌است جایگاه خیلی خوبی را کسب کند. به عقیده من جایگاهی که ترنم شعر در این یک سال میان شاعران پیدا کرده‌است، نیاز به یک فعالیت طولانی حداقل چندین ساله داشته‌است. انگار شما با هر ماه فعالیت به اندازه یک سال پشتوانه ساخته‌اید. ترنم شعر می‌تواند یک مرجع مهم باشد و وظیفه مهمی بر دوش شماست. همان چیزی که درباره رسانه ها و تریبون ها گفتم، شما هم همچین جایگاهی دارید. یعنی می‌توانید جریان اصلی و اصیل شعر را بازتاب دهید.


گفتگو: محمدرضا داداشی آذر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟