اختصاصی ترنم شعر/ مهندس است و شاعر. بی حاشیه و آرام. سادگی و لطافت از ویژگی های غزل های اوست. دو مجموعه غزل مدارا و تلقین را در سالهای گذشته منتشر کرده است و به گفته خودش کتاب سومی هم در راه دارد. با محمد شیخی به گفتگو نشستیم تا از این روزهایش بگوید؛
سادگی از ویژگیهای شعر شماست. چرا؟
اول باید مشخص کنیم سادگی یعنی چه. شعر باید در زبان ساده باشد و در معنا همراه با ابهام. متاسفانه بعضی از شاعران فقط زبان را دچار پیچیدگی می کنند و به خیال خود که شعر پر مغز گفته اند. اما به نظر من شعر زمانی می تواند در مخاطب تاثیر بگذارد که خوانش آن مطابق با زبان معیار روز، اما محتوای آن به مفاهیم و معیارهای پیچیده و مستند بر گذشته و حال باشد. طبیعتا شاعر باید به زبان روز با مردم و مخاطبان خود صحبت کند.
مهندسی خوانده اید و غزل می گویید. مهندسی چقدر به دنیای شعر نزدیک است؟
مهندسی شاید قرابت زیادی با دنیای شعر نداشته باشد، اما معماری خود شعر است و من این را در تمامی مراحل شعر و شاعری و دنیای معماری لمس کرده ام. چرا که معماری و شعر هر دو برای آرامش انسان تلاش می کنند. هر دو اقیانوسی هستند به عمق یک سانتی متر چرا که تمامی ارکان و موضوعات زندگی را شامل می شوند، حتی به قدر کوچک.
چه کسانی در دنیای شعر بر شما و اشعارتان تاثیر گذاشته اند؟
بخشی از تاثیر مستقیم است و بخشی غیر مستقیم. طبیعتا منابع ادبی که در زمان تحصیل با آن ها آشنا شدیم مثل حافظ ، سعدی و… در شروع این فرایند تاثیر غیر مستقیم خود را داشته اند. اما خب به صورت مستقیم و با اراده ی شخصی از اشعار بزرگانی مانند وحشی، هاتف اصفهانی، شهریار، استاد محمد قهرمان، قیصر و بانو سیمین بهره برده ام.
از مدارا و تلقین بگویید؟
تلقین کتاب اول من بود که در سال ۹۴ چاپ شد و خداروشکر در همان نمایشگاه چاپ اول آن به اتمام رسید و با استقبال مردم و اساتید خوب حوزه ی شعر و ادبیات مواجه شد. تلقین تاکیید بیشتری بر احساس و عاطفه دارد و از زبان ساده تری برخوردار است. در حال حاضر نیز چاپ سوم آن رو به اتمام است.
مدارا در سال ۹۶ چاپ شد و مانند تلقین با لطف خدا و محبت مردم در نمایشگاه به چاپ دوم رسید. در مدارا تاکید بیشتر بر مفاهیم است و زبان پیچیده تری نسبت به تلقین دارد. در طرح روی جلد مدارا از یک آیینه ی واقعی ترک خورده استفاده شده است که در هر جلد متفاوت ترک خورده است و این برای مخاطبان بسیار قابل تامل بوده است و واکنش های خوبی نسبت به طراحی جلد آن شده است. مدارا هم در حال حاضر در نوبت چاپ چهارم قرار گرفته است
طراحی جلد برایتان از محتوا مهم تر بود؟
قطعا محتوا مهم تر است اما طرح جلد می تواند نمایشی از محتوا باشد و طراحی جلد مدارا به این دلیل به صورت واقعی اجرا شد که در توضیح مفهوم مدارا، هیچ ایده ای نمیتوانست به این خوبی مفهوم رسانی کند و زبان طرح های دیگر در این ماجرا الکن بود.
از ناشرتان راضی هستید؟ تصمیم دارید فقط با فصل پنجم همکاری کنید؟
هر دو کتاب من در انتشارات فصل پنجم به چاپ رسیده است و خدا رو شکر همکاری خوبی تا به اینجای کار صورت گرفته است و اگر مشکلی پیش نیاید این روند ادامه خواهد داشت. چرا که این نشر یک نشر خصوصی است و بدون وابستگی به نهاد و یا ارگانی تلاش به نشر شعر و آثار شاعرانی دارد که به صورت مستقل شعر میگویند و من به شخصه تا این روز از اینکه در دنیای شعر با رانت و یا به اصطلاح لابی گری بخواهم شعر خود را نشر بدهم دوری کرده ام و معتقدم نباید ارگان، نهاد و یا حتی شاعران دیگر و مشهورتر را نردبان ترقی خود قرار داد. چرا که این صعود کیفی ندارد. ضمن اینکه انتشارات یک بخش از موضوع کتاب است و موضوع مهمی که الان مشکل من و دیگر شاعران کتاب دار است این است که موضوع پخش آثار بسیار افتضاح است و این به مراکز پخش مربوط می شود نه انتشارات. مثلا کتاب های شعر بسیاری از شاعران که مخاطب بسیاری هم دارند در شهرهای بزرگ و اصلی هم پیدا نمی شود اما کتاب های بعضی افراد و انتشارات حتی در زندان ها هم موجود است.
جمع دوستانه ای با حامدعسکری، حسین زحمتکش، کاظم بهمنی، سیدمحمدحسینی و… داشتید که در اکثر محافل شعری با هم حاضر می شدید. از آن گروه چه خبر؟
حامد عسکری، کاظم بهمنی، حسین زحمتکش، سید محمد حسینی، امید صباغ نو، مهدی نور قربانی، سید حمید رضا برقعی و خیلی دیگر از دوستان شاعر عزیزم هستند، بوده اند و خواهند بود. حقیقتا جمع های گذشته هیچوقت تکرار شدنی نیست و به فراخور شرایط همه که گرفتار زندگی شده ایم کمیت حضور مانند سابق نیست اما خب کیفیت مانند قبل است. حامد عسکری نزدیک به ۱۲ سال است که برادرانه در کنار هم بوده ایم و از او زندگی بسیار شاعرانه ای دیده ام و همنشینی در کنار یک شاعر کویری و خونگرم که احساسات برایش مهم است، همیشه برایم لذت بخش بوده است.
زندگی شاعرانه از دید شما چه تعریفی دارد؟
زیست شاعرانه شاید به صورت علمی تعریفی نداشته باشد، اما حالات و وجنات و اتفاق های این نوع از زندگی ظرافت هایی دارد که آن را نسبت به بقیه متمایز میکند. مثلا این را می توان به وضوح و با بالاترین کیفیت در زندگی استاد شهریار تماشا کرد. نوع نگاه به اتفاق ها، کنش و واکنش ها در قبال فراز و فرودهای زندگی و معیارها در زیست شاعرانه متفاوت است. من به شخصه همیشه دوست داشته ام اینگونه باشم اما این که موفق بوده ام یا نه را دیگران باید نظر بدهند و به نظر من این موضوع اکتسابی نیست بلکه در وجود انسان یک امر ذاتی است.
چرا غزل را انتخاب کردید؟ آیا قصد ندارید قالب های دیگری را بیازمایید؟
غیر از غزل به ترانه و متن های کوتاه مشغولم اما خب به صورت جدی آن ها را عرضه نکرده ام، چرا که منتظرم به سطحی که مد نظرم هست برسند تا تکرار نوشته های دیگران نباشد. به نظرم یک اثر باید حداقل یک خط یا یک غزل یا یک بند جدید با نگاه متفاوت داشته باشد و اینکه چرا غزل؟ خب به نظرم غزل بهترین ابزار برای ابراز احساسات در قالب شعر است، با تمام محدودیت ها این را در تاریخ شعر و ادبیات هم لمس کرده ایم.
هدف تان از شعر سرودن صرفا بیان احساسات است؟
صرفا نه. چرا که بنظرم هر حرف ما باید تاثیر گذار باشد. چه برسد به شعر که از جایگاه مقدس و محترمی برخوردار است. اما به شخصه احساسات برایم بی نهایت مهم است. چرا که به تمام موضوعات چنین نگاهی دارم و انتظار دارم که اوج آن در شعرهایم خلق شود.
چرا کم کار شده اید؟
کم کار نشده ام. کمی در نوشتن و نشر آن با احتیاط بیشتری پیش میروم. چرا که بعد از چاپ دو کتاب از خودم توقع بیشتری نسبت به قبل دارم و معتقدم مخاطب این توقع بجا و درست را دارد. این سه سال هم گاهی به سکوت گذشته و گاهی به پرحرفی در شعر و نتیجه ی آن احتمال تولد فرزند سوم من در عرصه ی شعر در روزهای آینده باشد.
و به عنوان سوال آخر، ترنم شعر؟
شاید از اولین افرادی باشم که از تولد ترنم شعر و حضور آن در عرصه ی ادبیات خبر داشتم و راجع به آن با موسسین محترم آن صحبت و گفت و گو می کردیم. بنظرم مهم ترین موضوع در حال حاضر در ادبیات، رسانه باشد. چرا که با پیشرفت تکنولوژی، اگر شعر از این قافله عقب بماند بسیاری از آثار فاخر مانند شاعران آن گمنام می مانند و مخاطب از لذت خواندن آنها محروم میماند. همین الان بسیاری از شاعران خوب در گوشه ی خانه های خود در شهرها و روستاهای کوچک هستند که رسانه ای مثل ترنم شعر میتواند به دیده شدن آن ها کمک کند.
گفتگو: فاطمه سادات طبایی