اختصاصی ترنم شعر/ آرام و بی حاشیه است. بیش از پنج سال است که مدیریت انجمن ادبی ترنم یاس را بر عهده دارد. بین شاعران به مهربانی و شور شهره و یکی از شاگردان خلف استاد فکور زاده بوده است. در این گفتگو پای صحبت های شهلا اسماعیلی نشسته ایم؛
شما در نوجوانی و از سن کم سرودن شعر را آغاز کردید؛ آیا تحت تعلیم معلمی بودید؟
در سال هفتاد و هفت که من نوجوان بودم، انجمنهای ادبی به این گستردگی فعالیت نمی کردند؛ اما من به واسطهی داییام با تنها استادم درشعر، زنده یاد تقی محمدی فکورزاده اشنا شدم و سرودن را به صورت حرفهای با کلاسهای او شروع کردم. در آن موقع وقتی به کسی میگفتم که کارگاه شعر میروم، انگار با جمله غریبی روبهرو می شد! برخی افراد با تعجب می پرسیدند:«مگر شعر هم کلاس دارد؟»
شما همیشه از آقای فکورزاده بسیار به نیکی یاد میکنید و خود را تاثیرگرفته از او میدانید؛ دلیلش چیست؟
من دوست دارم درمورد استاد فکورزاده بیشتر از خودم صحبت کنم؛ زیرا اوی تاثیرگذارترین فرد زندگیام در حیطهی شعر و حتی زندگی بودند. همینطور دایی خودم و دایی مادرم، علی تقی زاده، شاعری که مسبب اشنایی من و آقای فکورزاده بود. من در کلاسهای عروض و قافیه و نقد شعر او شرکت میکردم. آقای فکورزاده تمام کلاسهای خود را به صورت رایگان برگزار می کردند و بعد از کلاس هم پدرانه، نگران رفت و آمد تکتک ما بودند. حتی گاهی بچههای کلاس را به خانه میرساندند. از همان زمان، ما با او رفت و آمد داشتیم و خارج از فضای کلاس، از دانشاش بهره میبردیم؛ او هم برای ما کم نمیگذاشت و حتی کتابهای کتابخانهی خود را هم در اختیار ما میگذاشت.
در محفل ادبی دیگری هم شرکت میکردید؟
من در آن زمان به انجمن شاعران ایران میرفتم. این انجمن از اوایل انقلاب تا هشت سال پیش با مدیریت کیومرث مهدوی خدیو ادامه داشت. آقای مهدوی خدیو به جوانها اهمیت میداد و من را برای شعرخوانی دعوت میکرد. آن اوایل که پشت میکروفون میرفتم تا شعر بخوانم، به چهرهی استاد فکورزاده نگاه میکردم. او هم چشم بر هم میگذاشت و به من اطمینان خاطر می داد و این باعث میشد تا با قوت قلب، شعرم را بخوانم. از دیگر جلسات، انجمن خانه هنرمندان با مدیریت سرهنگ وزیری به همراه پروفسور سید حسن امین بود که از بین سیصد نفر شاعر، من را زودتر از همه برای شعرخوانی دعوت می کردند. هم چنین در انجمن سفیر نیشابوری و انجمن هایی با مدیریت استاد فکورزاده در فرهنگسرای نور شرکت میکردم.
میرسیم به پنج سال پیش. زمانی که شما انجمن ادبی ترنم یاس را تاسیس کردید. از روزهای آغازش بگویید.
من انجمن ادبی ترنم یاس را با این هدف که در کنار شعرخوانی، به نقد و تحلیل اشعار بپردازیم، تاسیس کردم. این انجمن در سرای محلهی سازمان برنامهی جنوبی به شکل مستقل و بدون حمایت هیچ ارگان و نهادی تشکیل شد. جلسهی اول را با تفسیر شعری از حافظ آغاز کردم. در آن جلسه نوجوانان کمسال اما مستعدی بودند که حتی در تفسیر اشعار حافظ، افتخاراتی کسب کرده بودند. نشستهای ما هفتهای یکبار تشکیل میشد و به شعرخوانی شاعران و حافظخوانی میپرداختیم. آقای فکورزاده از ابتدا ما را بسیار حمایت کرد. یادم میآید در یکی از جلسات جلو رفتم و نظرش را پرسیدم. با لحن محبتآمیز همیشگیاش گفت:«من در کلاس همیشه به شما میگفتم خودتان باشید. امروز شما، نقش بازی نکردی و خودت بودی و من به این خاطر دوستت دارم.» این جمله خیلی روی من تاثیرگذاشت و همیشه یادم ماند.
در ترنم یاس، چه کسانی با شما همکاری میکنند؟
خیلی از دوستان از ترنم یاس حمایت کردند؛ مثل فرامرز عربعامری، محسن محمدی، استاد شبدیز، پیمان صفر دوستو خیلی از دوستان دیگر. بعد از مدتی جلسه را به خانهی فرهنگ آیه انتقال دادیم و دوستانی مثل مهدی عابدی، رضا شالبافان و امیر عزیزی با ما همکاری داشتند. از یک سال پیش هم به دلیل شلوغی جلسات و فضای محدود ما به فرهنگسرای فردوس نقلمکان کردیم.
وجه تمایز ترنم یاس را دیگر انجمنها، چه میدانید؟
من همیشه سعی کردم که جلسات ما، متفاوت از دیگر نشستهای ادبی باشد. در ابتدای جلسه، سه شعر را خوانده و آنها را نقد میکنیم؛ سپس به شعرخوانی میپردازیم. تفسیر حافظ و معرفی و نقد کتاب از دیگر فعالیتهای ترنم یاس است. برنامههای جدیدی هم در نظر دارم که امیدوارم بعد از عبور از بحران کرونا، بتوانم آنها را اجرا کنم.
شما حقوق خواندید و در حال حاضر مشغول به کار هستید؛ اما بهطور جدی و حرفهای در حوزهی ادبیات هم فعالیت میکنید. با توجه به فضای کاملا متفاوت این دو،کدام حوزه برای شما مهمتر است و به آن علاقهی بیشتری دارید؟
من زمانی که میخواستم کنکور بدهم، مشتاق بودم ادبیات بخوانم، اما خانواده معتقد بودند که آنچه را یادگرفتهام کافی است. من تحت تاثیر استاد فکورزاده و به دلیل اینکه او این رشته را خواندهبود، حقوق را انتخاب کردم. اگر به عقب برگردم یا بخواهم ادامهتحصیل بدهم، حتما ادبیات را انتخاب میکنم و انتخاب همیشگیام، شعر است. دوست دارم همیشه بیاموزم و آنچه را که یاد گرفتهام به دیگران آموزش بدهم.
تاکنون، چه کتابهایی و در کدام قالبهای شعری از شما به چاپ رسیده است؟
من غزل را بسیار دوست دارم و شعر را هم با آن شروع کردهام. قالب بسیار زیبایی است ومعجزهگر؛ اما خودم را در شعر سپید هم آزمودم و معتقدم کسی میتواند شعر سپید خوب بنویسد که بر شعر کلاسیک هم بسیار مسلط باشد.
به همین دلیل شاعرانی مثل احمد شاملو و فروغ فرخزاد بسیار موفق بودند و اشعار ماندگاری خلق کردند.
اولین کتاب من، برگسترهی شعر معاصر در سال هشتاد و چهار چاپ شد که البته بسیار پشیمانم از چاپ آن. مجموعههای شعر کلاسیک با عنوان نام تو راخط می زنم، بهارخاقانی و واژههای بارانی منتشر شد. همچنین مجموعهی شعر سپیدی با عنوان عاشقانه های ناآرام منتشر شده است.
گفتگو: هانیه شالباف