متن دکلمه
آسان است برای من
که خیابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانهی من آورد
آسان است
آفتاب را
سه شبانه روز، بیآب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم
که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود
آسان است
که چهچهی گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم
آسان است برای من
به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطهی اولش برگردد
برای من آسان است
به نرمی آبها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید ((بس کن رفیق))
اما
آسان نیست معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای