اختصاصی ترنم شعر/ مجموعه شعر تازه لیلا کردبچه منتشر میشود.
مجموعهشعر «میان جیوه و اندوه» مجموعهای است شامل ۱۰۰ صفحه، و دربرگیرندۀ حدود ۵۰ قطعه شعر سپید که توسط نشر نگاه بهدست علاقمندان میرسد.
«میان جیوه و اندوه» مجموعهای است عاشقانه، با فضایی متفاوت با تجربههایی که شاعر تا پیش از این، در زمینۀ عاشقانهسرایی داشته است. فضای مضمونی شعرهای این مجموعه را نه عاشقانههای فراقی دربر گرفتهاند و نه عاشقانههای وصالی، بلکه فضای حاکم بر آنها، پذیرشِ شادمانۀ اندوه عشق است؛ شادمانیِ شگرفِ اندوه عشق، آنجاکه درمییابیم در اندوهِ ناشی از عشق، حسّ غریبی است که انسان شاید اگر اقبال با او یار باشد، یکبار تجربهاش کند.
روایت این شادمانی از داشتنِ اندوه عشق امّا، در دو مسیر خیال و حقیقت، موازیِ هم و بهنوعی دوشادوش هم حرکت میکند و آنگاه که کفۀ ترازوی عشق بهسمت خیال و رؤیا سنگین میشود، شادمانی بروز مییابد و آنگاه که حقیقت رخ مینماید، اندوه خود را نشان میدهد. درواقع ساختار روایی اغلب اشعار این مجموعه، نوسانی شاعرانه میان خیال و واقعیت است، نوسانی میانِ شادمانی و غم؛ میانِ تصوّرِ شادمانۀ داشتنِ کسی، و واقعیتِ غمانگیزِ خواستنِ کسی.
همین ویژگی، شخصیت راوی شعرها را به دو پاره کرده است؛ زنی اندوهگین که حسرتِ داشتن کسی را دارد، و زنی شادمان که با تصوّر داشتن کسی زندگی میکند، و این دوشخصیتی بودنِ راوی، بهطور واضح در دومین شعر مجموعه خود را نشان میدهد؛ آنجا که قرار بوده عشق، آیینگی کند، امّا برخلاف توقعی که از آن میرفته، زنِ دیگری را از میان جیوه و اندوه بیرون کشیده است، و این شخصیّتِ دوگانۀ بیرون جهیده از «میان جیوه و اندوه»، زیستگاه عاشقانۀ خود را، بهعنوان نام، بر پیشانیِ کتاب نشانده است.
همین دوگانگی و همین دوپارگیِ شخصیت، بنمایههای جنون و دیوانگی را در شعرهای این مجموعه تقویت کرده است؛ جنونی سیّال و رها و بیقید و بند، که از شعری به شعر دیگری، و از سطری به سطر دیگری میخزد و چون مهی غلیظ پیش میرود و فضایی سرخوشانه و رها از امید و ناامیدی را خلق میکند.
«میان جیوه و اندوه» شعرهای سه سال اخیر شاعر است در فاصلۀ سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، که با زبانی آهنگین و مترنّم، جنون عشق را در جهانی که زمام اختیارش را بهدست عاقلان داده و فراموش کرده که دیوانگی هنوز هم عالمی دارد، به تصویر کشیده است.
لازم به ذکر است که این مجموعه هفته اول بهمن ماه منتشر خواهد شد.
شعری از این مجموعه را می خوانیم؛
عشق میخواست آیینگی کند امّا
آدمِ دیگری
بیرون کشید از میانِ جیوه و اندوه؛
یکی از من
کمحرف و کمحوصله بود
آن یکی نه دلش به کم میرفت، نه دستش
و بیمضایقه دوستت داشت
و میخواست با دستهای بیشتری در آغوشت بگیرد
یکی از من پشتِ میزِ اداره مینشست
آن یکی دنبال یک روزِ خالیِ نزدیک در تقویم میگشت
و دستِ خالی که برمیگشت
ساعتها بهنیابت از تو با خودش قهر میکرد
این یکی با دیگران حرف میزد
آن یکی صدای تو را میشنید،
ناگهان حرفِ تو میشد؛
این یکی چیزی بهروی خودش نمیآورد،
آن یکی قسم میخورد چندبار تو را دیده،
و چشمهایش چون دو شاهدِ عاقل و بالغ
همیشه همراهش بودند
یکی از من
شبها میخوابید
آن یکی
خوشبخت بود؛
آن یکی
یک دیوانۀ خوشبخت بود
خبرنگار: مهسا برقی