اختصاصی ترنم شعر/ برنامه شبِ شعر از سری برنامه های شبهای هنر دوشنبه شب با محوریت حسین منزوی و اجرای محمود اکرامی روی آنتن شبکه چهار رفت. محمدعلی بهمنی و حمیدرضا شکارسری مهمانان این قسمت از برنامه شب شعر بودند.
در ابتدای این برنامه کلیپی پخش شد که در آن حسین منزوی را بنیانگذار غزل نو معرفی کرد. جایی که از منوچهر نیستانی به عنوان اولین فرد این پویش نام برده شد و نام او را هم در کنار منزوی قرار داد اما تلاش های منزوی و قلم او را تاثیرگذارتر دانست. هرچند اعتقادی بر جمعی بودن این حرکت نیز وجود داشت و در این بین از سیمین بهبهانی، نوذر پرنگ، پرویز خائفی و محمدعلی بهمنی هم نام بردهشد.
در ابتدای برنامه مجری برنامه با خواندن بیتی از نظامی بحث را شروع کرد:
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد
دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
جایی حسین منزوی هم گفته بود غزلی برای روز مبادای بهمنی گفته ام اما حالا شما با قلمتان گفته اید:
آمد به خوابم دوباره مردی که خاکستری بود
مردی که خاکسترش هم مصداق روشنگری بود
محمدعلی بهمنی هم پیرامون این غزل گفت: منزوی از درون آتشی بود که زود خودش را خاکستر میکرد.
در بحث ها هیچگاه ملاحظه کسی را نمیکرد و راحت حرفش را میزد که همین یا باعث رنجش خاطر طرفدارانش میشد و یا اینکه آنها میگفتند از منزوی آموختیم… که اغلب هم همینطور بود. مردی خاکستری…، حسی بود که من از شناخت منزوی داشتم. او میخواست بیاموزاند نه اینکه کسی را اذیت کند. او همیشه میگفت جایی که میخواهیم درباره شعر صحبت کنیم جای شوخی و حرفهای نامربوط نیست.
حمیدرضا شکارسری شاعر، معلم، منتقد و مهمان این برنامه از زبان غزل منزوی گفت: طی قرنها وقتی قالب شعری شکل میگیرد، خواه یا ناخواه آن قالب ویژگیهایی را پیدا میکند. اما شاعران نوگرا که تمایل به نوآوری دارند با این بوطیقا مقابله میکنند. یعنی نوآوری عبارت است از مقابله با بوطیقا یا ویژگیهایی که قرنها بر شعر –درست یا نادرست- تحمیل شدهاست.
او با اشاره به سنت شکن بودن این شاعران نوگرا در این حوزه افزود: تغییرات گاهی از زبان و محتوا به قالب غزل کشیده شدهاست. شاعرانی مانند منزوی لولاهایی هستند که غزل سنتی را به غزل نو متصل میکنند. آنها با ساختار سوری غزل کاری ندارند و به بوطیقای سوری احترام میگذارند اما بوطیقای درونمایه و مفهموم را نمیپذیرند. منزوی هم به کمک همین ساختگی و صلابت قصیده وار زبانش نوآوری را به غزلش راه داده است. به عبارتی ما فضاهای عاشقانه، تغزلی و نوعی مضامین که به نظر میرسد با این زبان به سختی قابل بیان باشد را در آثار منزوی داریم.
او درباره ترانه های منزوی هم گفت: من بخاطر همین زبان منزوی است که منزوی را ترانه سرا نمی دانم. درست است که برخی از کارهای او که زبان نرمتری دارد برای کار کردن انتخاب شده است ولی آن شعر به عنوان ترانه و برای اجرا نوشته نشده است.
در ادامه محمود اکرامی به داستانی از عمران صلاحی اشاره کرد: “شبی منزوی اشعار نویی را زمزمه می کرد که من واکنش نشان دادم و منزوی گفت تو نمی توانی شعر نو بگویی برای همین اینگونه برخورد می کنی و در نهایت بحث ما، فردای آن روز برایش شعر نویی خواندم و او خوشش آمد و من را تشویق کرد.” این یعنی حسین منزوی در این قالب مشوق هم بوده است اما اشعار نیمایی او کمتر دیده شده!
شاعر کتاب شاعر شنیدنی در این خصوص گفت: این تقصیر تنبلی ماست. منزوی وظیفه خود را به خوبی انجام داد و در اینباره ما کم کاری کرده ایم. اما نگاه نوگرایانه او در غزل باعث می شود همه به سمتغزل هایشبروند. خود من هم هرجا میروم میگویند غزل بخوان!
حمیدرضا شکارسری منتقد ادبی برنامه پیرامون اشعار نیمایی منزوی گفت: مجموعه ای از علت ها باعث دیده نشدن این اشعار میشوند. اولین دلیل آن شکوهمندی غزل منزوی است که جلوی دیده شدن باقی آثار او را گرفتهاست.
شاعر کتاب زایشمرگهای متن ادامه داد: ما در دهه 40 درگیر قالب های نو بودیم که به صورت جدی پیگری می شد خصوصا توسط رضا براهنی و عبدالعلی دستغیب و قالبهای کلاسیک در حاشیه قرار داشت که منزوی سخت در حاشیه در تلاش بود. اسمش را مافیا نمی گذارم اما جریانی وجود دارد که می گوید به اسامی بزرگ کسی را اضافه نکنیم، خصوصا کسانی که در غزل حضور دارند. حتی در مجموعه های شعر جمع آوری شده ما اسامی شاعران درجه دو را می بینیم اما اثری از حسین منزوی را نه.
حمیدرضا شکارسری، در بیان دلایل دیده نشدن اشعار نیمایی منزوی ادامه داد: دلیل دیگر هم که گفته شد. در اوج سال هایی که هرکسی شعر نو می گفت شاعر خوبی بود از منزوی میخواستند غزل بخواند. به همین خاطر هم او به عنوان یک غزلسرا شناخته می شد. حتی در تحقیقات دانشگاهی، هرکجا نام منزوی مطرح می شود، غزل کنار نام او می آید و با وجود چنین برنامه هایی در دانشگاه ها هم باید شاهد تغییر رویه ای باشیم.
همراه حسین منزوی و یکی از چهار یار خیابان درباره آثار آیینی حسین منزوی گفت: او برای تمامی ائمه شعر داشت. زمانی هم تمامی اشعارش بجز دو مورد را به کسی در شهرستان خودش واگذار کرد تا شعرش را بخواند. او درباره آن فرد می گفت: “به گونه ای شعر مرا می خواند که به نظر شعر را خودش سروده!” منزوی حتی از او نخواسته بود که بگوید شاعر این اشعار چه کسی است. تا اینکه او بعد از فوت منزوی اشعارش را آورد و گفت اینها شعرهای حسین است و بعد در چاپ جدید مجموعه شعرش آن اشعار هم چاپ شد.
حمیدرضا شکارسری هم در این خصوص گفت: منتقدین می گویند:”از شعرهای یک شاعر نمیتوان شخصیت او را شناخت.” این حرف درست است اما بیراه نیست اگر بگویم اگر کسی به چیزی علاقه نداشته باشد نمی تواند شعر خوبی برایش بسراید. کما اینکه فردیت در آثار منزوی دیده می شود و گاهی مشخصا منزوی شاعرانه از خودش گفت هاست.
شاعر مجموعه شعر شبنامه در خصوص فردیت در اشعار منزوی ادامه داد: منزوی در شعری می گوید:
“من کی ام؟
که شعرهایم را با عددی صدا بزنم
و پای غزلهایم را به نامی امضا بکنم
شاید هم
هزار و سیصد و بیست و پنجمین شاعر جهانم
و این شعر هزار و سیصد و هشتاد و دومین شعر من است”
در این شعر سپید شاهد یک جزء نگری هایی از سوی منزوی هستیم که اگر بدانیم او متولد 1325 است متوجه این می شویم که او فردیت را وارد شعرش کرده و جالب است اگر دقت کنیم او یک سال بعد از 1382 فوت کرده و حتی می شود گفت شاعر یک دید مرگ آگاه داشته است.
در نهایت محمدعلی بهمنی درباره حسین منزوی گفت: نام او تمام جمله هایی را که بشود پیرامونش گفت، بیان کرده: “حسین منزوی!”
لازم به ذکر است که برنامه شب شعر از سری برنامه های شب هنر است که هرشب به یک هنر اختصاص دارد و ساعت 22 از شبکه چهار سیما پخش می شود.
خبرنگار: محمدرضا داداشی آذر