اختصاصی ترنم شعر/ محمد عالیزاده شاعر رباعی سرا در یادداشتی به نقد و بررسی مجموعه شعر «آخرین لحظهها» اثر حمیدرضا شکارسری پرداخته است که در ذیل میخوانید:
مجموعة شعر «آخرین لحظهها» در قالب سپید، جدیدترین اثر حمیدرضا شکارسری است که در نشر کتاب هرمز در هزار نسخه منتشر شده است. شاعر در این مجموعه که ۶۳ شعر کوتاه دارد، کوشیده تا همانگونه که از نام کتاب پیداست، تقابل میان: ۱- عوامل طبیعی؛ ۲- طبیعت و انسان؛ و 3- انسان و انسان؛ را به تصویر بکشد؛ تقابلهایی که گاه بسیار ساده و روزمره هستند و اصلاً به چشم نمیآیند و گاهی آنقدر عظیم و وحشتناک که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد.
در ادامه به توضیح نمونههایی میپردازیم.
1- آهوی تشنه/ کرکودیل صبور
از آن همه کبوتر/ تنها پری بر دهان گربه
پنجة کوه/ ریخته بر گلوی رود
ردّ پای پلنگ/ خون آهو بر برف
فراز قله/ آخرین پنجة پلنگ به خالی
در این نمونهها هر اندازه هم که بخواهیم به ترتیب برای آهو، کبوتر، رود، آهو و پلنگ که قربانیان این تقابلها هستند، دل بسوزانیم و همدردی کنیم، رسماً از دیدگاه طبیعت همه این موارد علیالسویه و یکسان به نظر میرسد و هیچگونه بیعدالتی و ظلمی صورت نگرفته است؛ مانند پلنگی که در صحنهای پیروز تقابل با آهو است و در صحنهای دیگر مغلوب خواهش ماه؛ حتی اگر بر فراز قله باشد!
2- آبپاش مهربان/ لانة مورچگان
آخرین تار مو/ زن زیبای سرطانی
طوفان/ آخرین ستون کاخ باستانی
ته سیگار نیمهجان/ جنگل تشنه
شهری در خواب/ خمیازة گسل
عجیب است که در دورهای طبیعت بر انسان چیره بود و سپس این موضوع به چیرگی انسان بر طبیعت تبدیل شد و در نهایت به چیرگی انسان بر انسان انجامید!
در شعر اول برای انسان اهمیتی ندارد که لانة مورچگان را آب ببرد؛ چنانکه به کنایه از صفت «مهربان» برای آبپاش استفاده شده است. انگار انسان در حال محبتکردن به مورچههاست. در شعر بعدی این طبیعت است که بلایی ناگوار را بر سر انسان آورده است؛ سرطانی که به زنی زیبا حتی اجازة داشتن یک تار مو را نمیدهد. مورد بعدی که دوباره از چیرگی طبیعت بر انسان حکایت دارد، مخاطب را به یاد شعری از سعدی میاندازد: «فرشتهای که وکیل است بر خزاین باد/ چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی». در شعر چهارم این آسیب انسان به طبیعت است که شاید ناخواسته باشد؛ اما اثرات مرگبار آن بر حیات طبیعی تا مدتها باقی خواهد ماند. در شعر آخر نیز به زیبایی پدیدة زلزله را به خمیازة گسلی تشبیه کرده است؛ گویی از سر بیحوصلگی و بیخوابی باعث مرگ تعداد زیادی انسان شده است.
3- استراحت کلاهخود/ خوشآمد به گلولهها
التماس آمبولانس/ ترافیک کور و کر
پشتبامی پر از پشهبند/ موشکی در راه
فریاد تظاهرات/ پچپچ گلنگدنها
ناخن بلند مادر/ بادکنک
همانطور که گفتیم، آخرین مورد همین چیرگی انسان بر انسان و تقابل آنان با یکدیگر است. در شعر اول لحظهای به تصویر کشیده شده است که گویا انسان در جهان امروز حق استراحتکردن و روی آرامش دیدن ندارد؛ جنگی دائمی که اندکی بیخیالی در آن منجر به مرگ میشود. مورد بعدی دربارة معضلی اجتماعی است که اگرچه میدانیم امکان دارد برای هرکسی اتفاق بیفتد؛ اما به همان اندازه در برابرش بیتفاوت و بیمسئولیت هستیم. شعر سوم نیز مانند مورد اول است که به قول حافظ: «مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم/ جرس فریاد میدارد که بربندید محملها». این خواب آرام در زیر پشهبندها آرامشی دارد که در نهایت به فاجعه منجر میشود. در مورد چهارم با شعری سیاسی-اجتماعی مواجهیم که بهخوبی فضای حاکم بر اعتراضات و نتایج آن در اغلب موارد را ترسیم کرده است؛ تقابل فریاد با پچپچ که البته زور دومی بیشتر است. شعر آخر نیز دربارة سهلانگاری یک مادر است؛ مادری که همه دوستش داریم و او نیز ما را واقعاً دوست دارد؛ اما کمتر کسی را سراغ داریم که در کودکی کتک مفصلی از همین مادر نخورده باشد!
درنهایت میتوان این اثر شکارسری را از نظر یکدستی موضوع و شمول و مصادیق آن از آثار موفق و درخورتوجهی دانست که در این روزگار کمتر توجهی به آن میشود.