اختصاصی ترنم شعر/ فرید مهاجری در یادداشتی به بررسی و تاثیر فرم در شعر امروز پرداخته است.
شعر چیست؟ کدام شعر موفق است؟ در شعرهای خوب فرم نقش اساسی دارد یا محتوا؟ آیا فرم مناسب میتواند به تنهایی یک شعر را به اوج ببرد؟ آیا اصلا فرم میتواند شعر را به طرف هنر سوق دهد؟ همۀ اینها سوالهاییست که بارها در این سالها شنیده ایم.
در این مقاله قصد داریم به اهمیت فرم در ماندگاری برخی اشعار فارسی بپردازیم اما همانطور که اریش هلر در مقالۀ «ورطۀ شعر مدرن می گوید، فرم رسوب محتواست. پس ناگزیریم به محتوا نیز گریزی بزنیم. در ابتدا بگذارید از یک مصرع جناب شهریار شروع کنیم که بارها آن را در مکالمات روزمره شنیده ایم. جایی که می نویسد « آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» یک مصرع با محتوایی تقریبا ساده اما جانسوز، که شاعر در آن دارد از دیر آمدن معشوقهاش گلایه میکند. اما تفاوت این مصرع با مصرعهای دیگر که محتوایی شبیه به هم دارند چیست؟ چه چیز این مصرع را برای مخاطب ملموس کرده تا آن را از یاد نبرد؟ اینجا همان جاییست که باید به آن جملۀ اریش هلر برگردیم: « فرم رسوب محتواست»
اگر شاعر بتواند محتوا را با استفاده از فرم مناسب بیان کند موفق به ساخت یک شعر ماندگار شده است؛ شعری که در ذهن مخاطب حک میشود. اما فرم کجای این مصرع جناب شهریار قرار دارد؟ بگذارید یکبار دگر با دقت بیشتری به مصرع مذکور نگاه کنیم: « آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» همانطور که مشاهده میشود شاعر شش مرتبه از حرف «الف» در این مصرع استفاده کرده است. این یک واج آراییست اما آنچنان هدفمند است که توانسته کارش را به درستی انجام دهد.
یکبار دگر به محتوای شعر برگردیم جایی که شاعر از گذر زمان گلایه میکند و دوری معشوق را طولانی میخواند. حال برای انتقال حس این طولانی بودن شش مرتبه از هجای کشیدۀ «الف» استفاده کرده است. اینجاست که فرم دارد کار میکند و خوانندۀ شعر با عمق جان دیر گذشتن زمان را میپذیرد، حتی گاهی برای بیشتر کردن این حس در هنگام بلند خواندن، برخی از «الف» ها را نیز به عمد میکشد. اما به نظر میرسد این فرم (یا بهتر است از واژۀ فرم درونی استفاده کنیم) چیزیست که شاعر در ناخودآگاهش به آن دست یافته. شاید بارها بیت معروف جناب سعدی را مرور کرده که میگوید : «ای ساربان آهسته ران که آرام جانم میرود». از قضا سعدی نیز در این مصرع میخواسته به کند بودن زمان اشاره کند که برای رسیدن به آن هفت مرتبه از هجای کشیدۀ « الف» استفاده کرده است.
پس تا اینجا در این دو مصرع نشان دادیم فرم آنجایی اتفاق افتاده که شاعر برای نشان دادن کندی زمان از هجای کشیدۀ «الف» استفاده کرده است. در حقیقت آنچه که این دو مصرع را در حافظۀ مردم ماندگار کرده استفادۀ مناسب از فرم برای بیان محتوایی خاص است. محتوا با کلماتی در ذهن شاعر رسوب کرده که از کنار هم قرار گرفتن آنها فرم مناسب ساخته شده است.
حالا بگذارید به مصرعی نگاه کنیم که فرم در آن از اهمیت به مراتب بیشتری نسبت به محتوا برخوردار است. جایی که منوچهری مینویسد : « خیزید و خز آرید که هنگام خزان است». این مصرع نیز مانند دو مصرع گذشته با وجود گذشت سالها از سرایش آن در ذهنها ماندگار شده. مصرعی که محتوایی به مراتب ضعیفتر دارد. در اینجا شاعر حتی گلایهای از معشوق ندارد بلکه خواهان آوردن خز ( نوعی پارچه) به مناسبت خزان ( پاییز) است. در ادبیات غرب استفاده از حروف تیز و خشنی مانند «خ kh:» « ز z:» «ژ zh:» و … در کنار هم امری ناپسند و از ضعفهای شاعر به حساب میآید که به کاکافونی( به معنای صدای بد) معروف است. اما منوچهری در این مصرع با هنرمندی تمام توانسته بارها این حروف را کنار هم آورده و اثری ماندگار و گوشنواز از خود ثبت کند. اما مهمتر از آن، شاعر در اینجا، برخلاف دو مثال قبلی، رابطهای علّی بین حروف تکرار شونده و معنای کلی شعر ندارد بلکه یک رابطۀ حسّی بین حروف برقرار کرده است که مخاطب را به یاد صدای خرد شد برگهای پاییزی میاندازد و از طرفی شاعر از جزء ( یعنی حروف «خ» و «ز») به سمت کل (یعنی واژههای «خیزید»، «خز» و « خزان» و در نهایت کل مصرع) حرکت کرده است.
البته نمیتوان از انتخاب وزن مناسب نیز غافل بود که شاعر در کنار آوردن حروف تیز از وزن تیزی نیز استفاده کرده، وزنی که پتانسیل کافی برای بیان جشن شروع پاییز را دارد: «مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیل». اینجا همان جاییست که محتوا اهمیت خود را به میزان زیادی از دست داده و شعر از سمت اِخبار به سمت هنر کشیده میشود،
حتی مخاطب بی آنکه لحظهای به محتوای شعر فکر کند میتواند از هنر آن لذت ببرد، درست مثل یک نقاشی، با استفاده از فرم، فرمی که از ناخودآگاه شاعر برخواسته و در ارتباط با محتوای شعر است. نمونههای زیادی از این دست را میتوان در شعر بزرگانی مانند حافظ، منوچهری، صائب و … مشاهده کرد. ما در اینجا سعی کردیم با استفاده از چند مثال ملموس اهمیت فرم در ماندگاری برخی اشعار را نشان دهیم و هم چنین نشان دادیم یک شاعر چگونه میتواند از خود اثری هنری به جای بگذارد.
فرید مهاجری/اردیبهشت 1400