اختصاصی ترنم شعر/ مضامین غزل هایش دغدغه حقیقی انسان است و معتقد است مطالعه متون کهن می تواند زبان شعری شاعران جوان را متحول کند. با شعر زرد مقابله می کند و چهار اثر تالیفی دارد که به جز یکی بقیه دچار توقیف شده اند. محمدرضا طاهری چنین ویژگی هایی دارد؛
برخی عقیده دارند شعر دردی را دوا نمی کند. آیا شعر سرودن می تواند راهی برای درمان برخی از دردها باشد؟
بستگی دارد منظور از درد چه دردی باشد. واضح است که شعر، دردهای جسمی را نمیتواند درمان کند. اما دردهای روحی و آلام اجتماعی که از روزگار کهن گریبانگیر بشر بوده میتواند موضوع شعر باشد. شعرِ خوب و دغدغهمند اگر درمانیهم برای اینگونه دردها نداشته باشد دستِکم میتواند این دردها را به انسانها یادآوری کند و بشناساند. شناختن درد نخستین قدم برای درمان آن است. به قول حافظ طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق،لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
برای کسانی که در ابتدای راه شاعری اند، چه ملاکی برای تشخیص شعر جدی از شعر زرد وجود دارد؟
تنها ملاک ،هزار سال شعر شکوهمند فارسی است. کسی که دستِکم بخشی از آثار درخشان گذشتگان و معاصرین را خوانده باشد و با ذهنیتها، دغدغهها و جهانِ شعری آن بزرگان همراهی کرده باشد و از آن لذت برده باشد، بیتردید شیفته و فریفتهی شعر زرد نمیشود. درست مانند اینکه کسی که در خلوتش سمفونی بتهون و تارِ جلیل شهناز را گوش میکند و لذت میبرد دیگر نمیتواند از آهنگهای فلان خوانندهی سطحی و بازاری لذت ببرد.
به زبان دیگر میتوان گفت که ابزار لذت بردن از شعر جدی آگاهی، شناخت و سواد ادبی است و دلیلِ جذب شدن به شعر زرد، مطالعه نکردن و عدم شناخت نسبت به آثار درخشان ادبی.
آیا غزل پست مدرن هم می تواند مانند شعر کلاسیک در ذهن و ضمیر مخاطب ماندگار بشود؟
باید ابتدا مشخص شود که منظور از غزل پست مدرن دقیقا چیست. در سه دههی اخیر چندین و چند مورد از این نامها توسط افراد مختلف مطرح شده که هرکدام هم چند مدعی دارد که معتقد است پایه گذار و مخترع این شیوه شعر گفتن بوده است. اما من فرض میکنم که منظور شما از غزل پست مدرن نوعی از غزل است که شکل غزل را حفظ کرده اما در زبان و مضمون و شیوهی روایت سعی کرده بیشترین فاصله را از گونهی سنتی خود بگیرد و از ابزار ادبیات مدرن بهره ببرد.
من معتقدم هر شعری در هر شیوهای اگر بهرهمند از گوهر خلاقیت باشد و روایتگر دغدغههای حقیقی انسان باشد و برآمده از خاستگاهی اصیل، میتواند با مخاطب خود ارتباط عمیق عاطفی برقرار کند. چنانکه در طول تاریخ ادبیات از قصاید خراسانی گرفته تا شعرهای لطیف عراقی تا نازکخیالیهای سبک هندی تا شعرهای سیاسی و اجتماعی مشروطهخواهان تا نوگراییهای نیما و شاگردانش، توانستهاند مخاطبانی را به خود جذب کنند و صدای بخشی از مردم زمانهی خود یا حتی گاهی حرف دل آیندگان باشند. این گونهها با هم تفاوتهای بسیاری دارند اما از آنجا که انسانها نیز با هم متفاوتند، هر کدام توانستهاند بخشی از جامعه را به خود جذب کنند. حالا برخی شاعران مثل حافظ و سعدی و فردوسی نظر گروههای بیشتری را جلب کردهاند و بعضی مثل خاقانی و بیدل در این امر توفیق کمتری یافتهاند. اما به هر حال آثار تمامی این بزرگان با تمام تفاوتهایی که دارند در یک نقطه مشترکند: اصالت! اینکه اصالت چیست بحث درازدامنی است اما در این مجال اندک میشود به این نکته اشاره کرد که این بزرگان در هر قالب و فرمی که شعر گفتهاند تلاش کردهاند از تمام ظرفیتهای زیبایی آفرینِ آن قالب و فرم استفاده کنند.
فردوسی به درستی تشخیص داده که شاهنامه را باید در قالب مثنوی بنویسد و از تمام امکانات این قالب نیز بهره برده تا شاهکارش را به اوج برساند. همینطور شاملو به درستی تشخیص داده که شعرهای آیدا در آینه را باید در قالب بیوزن بگوید. قطعا اگر برای این شعرها قالب مثنوی، غزل و حتی نیمایی را برمیگزید نتیجهی خوبی به بار نمیآمد. حقیقت این است که تجربه نشان داده که اغلب غزلهای مدرن در این سه دهه در برقراری ارتباطی ماندگار با ذهن و ضمیر مخاطب موفق نبودهاند. من سبب این ناکامی را این میدانم که زبان، محتوا، مضمون و شیوهی روایتِ در این آثار به گونهای است که نتوانسته از ظرفیتهای قالب غزل استفاده کند. البته در این میان معدود آثاری بودهاند که موفقیتی نسبی داشتهاند که اگر دقت کنیم در خواهیم یافت این آثار خواسته یا ناخواسته نسبتی با سنّت غزلسرایی برقرار کردهاند و از این رو توانستهاند برخی از ظرفیتهای زیبایی آفرینِ غزل را بیدار کنند.
آیا هنوز هم باید از زلف یار گفت یا زمان شعر عاشقانه سرودن نیست؟
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت… تا زمانی که انسانها عاشق میشوند و عشق یکی از موضوعات و دغدغههای بشر است میتوان و باید از زلف یار گفت. البته با این تفاوت که انسانِ عاشقِ امروز با انسانِ عاشقِ قرونِ پیشین تفاوتهایی دارد. او به خوبی تاریخ و جغرافیای خود را میشناسد و میداند که در چه جامعهای زندگی میکند و چه خطراتی حیاتِ مادی و معنوی او را تهدید میکند. پس عاشقانهی اصیل در روزگار ما نمیتواند کاملا تهی، جدا و بیخبر از دیگر دغدغههای انسانی باشد.
چرا شاعران اجتماعی بعضا خانه نشین می شوند و حمایتی از ایشان صورت نمی گیرد؟
خب این را باید از آنها که خانهنشین میکنند و حمایت نمیکنند پرسید. ولی اصولا در جوامعی که در موضوعات بنیادین تنها یک صدا و یک نگاه اجازهی مطرح شدن دارد، هیچ نگاه دیگری نمیتواند در فضای رسمی شنیده شود. و این البته بسیار خطرناک است و عواقب فرهنگی جبرانناپذیری دارد.
چرا مجموعه غزل های تان با اینکه مخاطب دارند توقیف شدند؟
این را هم گمانم باید از توقیف کنندگان بپرسید. من به زعم خودم و بسیاری از صاحبنظران حرف بدی در این کتابها نگفتهام. حتی بسیاری از مدیران دولتی وقتی خبر توقیف آثارم را میشنوند تعجب میکنند. تا جایی که میدانم شخص وزیر فرهنگ و ارشاد هم مخالفِ این برخورد با کتابهای من است. اما متاسفانه تا کنون تلاشی برای رفع این محدودیت از سوی هیچ یک از مسئولان امر صورت نگرفته است.
نظرتان در مورد کارگاه شعر چیست تا چه اندازه می تواند موثر باشد و به اصطلاح شاعر تربیت کند؟
من چون خودم تا به حال از اینگونه کارگاهها برگزار نکردهام به راحتی نمیتوانم به این پرسش پاسخ دهم. اما میدانم که قریحهی شاعری در کارگاه و کلاس کسب نمیشود. من دوستان ادیب و باسوادی دارم که کارگاه شعر برگزار میکنند. به نظرم بزرگترین فایدهی این کارگاهها میتواند این باشد که با بالا بردن سواد ادبی شرگت کنندگان به آنها توانایی لذت بردن از شعر خوب را بیاموزد.
از آشنایی و علاقه تان به استاد هوشنگ ابتهاج برایمان بگوئید؟
سایه از استوانههای غزل معاصر است و از چهرههایی است که دغدغههای معاصر و موضوعات اجتماعی را به خوبی وارد غزل کرده بی آنکه بخواهد از ظرفیتهای زیبایی آفرینِ غزل دست بکشد. آشنایی من و دوستانم با استاد سایه از طریق دختر فرهیخته و هنرمند ایشان خانم یلدا ابتهاج بود. این توفیق را داشتیم که چندین بار در صحبت ایشان بنشینیم و از دریای دانش و تجربیاتِ او بنوشیم. در کتاب تازهام که هنوز موفق به اخذ مجوز نشده دربارهی یکی از این دیدارها توضیحی دادهام که شاید جالب باشد…
درباره آخرین کتاب منتشر شده ی تان صحیح خوانی متون کهن توضیح می دهید؟
من همیشه در برخورد با شاعران جوان و تازه کار و همچنین دانشآموزان و دانشجویان میدیدم که افراد در مواجهه با متون کهن، اعم از شعر یا نثر، بسیار دچار مشکل میشوند. انگار نه انگار که زبان مادریشان فارسی است و این متون هم به همین زبان نوشته شده است. با کمی تامّل متوجه شدم که اکثر اشتباهاتی که مردم در خواندن متون مرتکب میشوند مشترک است. اشتباهاتی که با اندکی تمرین و اگاهی قابل رفع است. در این کتاب سعی کردهام راهکارهایی ساده برای کسب مهارت در خوانشِ متون کهن را آموزش دهم. ضمن اینکه به تجربه دریافتهام مطالعهی برخی متون میتواند چه جهشی در توانِ شاعری شاعران جوان ایجاد کند. در این کتاب کوشیدهام روی متونی کار کنم که مطالعهی آن میتواند زبان شعری شاعران جوان را متحوّل کند.
از ترنم شعر به عنوان خبرگزاری تخصصی شعر ایران چه انتظاری دارید؟
از شما ممنونم که موضوعاتِ شعر امروز را بطور تخصصی پیگیری میکنید و میکوشید که صدایی برای جریانهای مستقل باشید. به نظرم خبرگزاری ترنم شعر اگر بخواهد قدمی مهم برای بهتر شدن بردارد آن قدم این است که با ارتباط پیوسته و مستمر با ادیبان و نظرخواهی از چهرههای شعر جدی(با هر گرایش و ژانر و شیوهای) معیارهایی ادبی برای خود تعریف کند و تلاش کند با آگاهی بخشی به مخاطبان، نقشی اثرگذار در شناخت شعر خوب و اصیل از شعرِ ناتندرست و زرد بازی کند. برقرار و موفق باشید.
خبرنگار: فاطمه سادات طبایی