اختصاصی ترنم شعر/ حسین زحمتکش از غزلسرایان روزگار ماست. دو مجموعه شعر با نامهای از عشق برگشته و نامحرمانه را به چاپ رسانده و هیمان نام کتاب بعدی او خواهد بود. بر تن مضامینی که با آنها شعر میگوید لباس عاشقانه میپوشاند تا مخاطب با شعر بیشتر احساس نزدیکی کند.
با حسین زحمتکش به گفتوگو نشستیم تا از تشابه اسمیاش با یک ترانهسرا و تاثیرپذیریاش از سعدی تا منزوی برایمان بگوید و خاطرهای که باعث شد شعر را جدیتر پیگیری کند.
علاوه بر شعر در زمینه ترانه هم فعال هستید؟ همکاریهایی از شما با خوانندگانی در فضای مجازی منتشر شده.
من ترانه سرا نیستم و آن حسین زحمت کشی که ترانه سراست با من متفاوت است. خیلی از دوستان این اشتباه اسمی را قبلا داشتند. او شاعری است که از من کوچکترست و باید متولد ۷۱ و دریکی از شهرهای شمالی کشور باشد و این تنها یک تشابه اسمی است. اما در فضای غزل با کسانی مثل رضا احمدی، مهدی عبدلی و کیان کردستانی کار کردم.
چند غزل شما با استقبال خوبی مواجه شدهاست. درباره آنها و کتابهایتان برای ما بگویید؟
بله من دو مجموعه غزل دارم. یکی به اسم نامحرمانه نشر نیماژ و دیگری از عشق برگشته که نشر شانی منتشر کردهاست که دوستان لطف داشتند و منت گذاشتند و شعرهایم را خواندند. فکرمیکنم باید به چاپ ششم یا هفتم رسیده باشد.
کتاب بعدیتان کی وارد بازار میشود؟
کتاب بعدی مشخص نیست که کی قراراست چاپ شود اما مجموعهای در دست چاپ دارم. اگر نظرم عوض نشود نامش را هیمان خواهم گذاشت.
از جلسات ایما برای ما بگویید .
ایما نام کتاب شعر سجاد سامانی است. جلسه هم به مدیریت سجاد سامانی برگزار میشود و من در آن دخل و تصرفی ندارم ولی خب قطعا موفق بوده است. سجاد سامانی شاعر خوبی است و دوست بسیار عزیز.
در مصاحبهای گفته بودیدکه دیدار شاعران با رهبری می تواند جنبه مثبت داشته باشد. چرا خودتان تاکنون در بیت رهبری شعرخوانی نداشتید؟
تصمیم دست اندرکاران جلسه این بوده که شعر من در حد ارائه نبودهاست و نظر درستی هم بودهاست. به دوستان حق میدهم و خوشحالم که فرصتی که بالاخره من میتوانستم شعر بخوانم و وقت عزیزان را هدر بدهم، به شاعرانی اختصاص پیداکرد که شاعران خوبی بودند و غزلهای خوبی خواندند. اگر روزی توفیقی باشد شعر هم میخوانم.
چرا نسبت به اتفاقات جامعه به عنوان شاعر بیتفاوت هستید و فقط شعر عاشقانه مینویسید؟
من تلاش میکنم تا تمام زوایای یک حادثه را درک نکردهام نظری ندهم. این موضوع ارتباطی به شعر و شاعری هم ندارد. در مراتب دیگر زندگیام هم تلاشم بر این بودهاست که اگر از چیزی اطلاع ندارم صحبتی راجع به آن نکنم. نه تایید کنم و نه رد کنم و منتظر باشم تا ببینم که اصل ماجرا چیست. اما به عنوان یک شهروند سعی کردم بیتفاوت نباشم و تلاش خود را کردهام ولی یک شهروند هستم بین ۸۰ میلیون نفر شهروند که خیلی به چشم نمیآید.
یکی از پایه های غزل، عشق است و باید به آن پرداخت. اما تلاشم بر این بودهاست که لابه لای ابیات عاشقانه مضامین والای انسانی را تا حد توانم لااقل معرفی کنم. حالا چقدر موفق بودم یا نبودم را نمیدانم. اما از فقر صحبت کردم، از ظلم صحبت کردم، از دوستی با یکدیگر و صمیمیت بین انسان ها صحبت کردم و تلاشم بر این بودهاست که بر تن مضامین و مفاهیم و دغدغههایی که دارم لباس عاشقانه بپوشانم که مخاطبان بیشتری بتوانند همزادپنداری کنند. راجع به هر موضوعی هم نظر نمیدهم چون در مقامی نیستم که که بتوانم نظر بدهم.
در اولین حضور در جلسات تهران از جلسه بیرون شدید. از آن اتفاق بگویید.
بله من دانش آموز دبیرستانی بودم. فکر میکنم این اتفاق به سال ۱۳۸3 بر میگردد. با زحمت بسیار توانستم که خودم را به جلسه محفل شاعران برسانم. حلقه شاعران ایران در خیابان دروس، آن زمان زیر نظر ساعد باقری تشکیل میشد. خیلی از دوستانم حضور داشتند و من آن موقع شاعرها را نمیشناختم و تازه شروع کردهبودم. یک دانشآموز بودم و دانش آموز هم غرور و توهمی دارد و از این جهت هم در آن جلسه بیادبی کردم و نظرم را راجع به شعری گفتم و جلسه متشنج شد که این باعث شد از جلسه بیرونم کنند. اتفاق جالب این بود که عزیزی که البته درجلسه حضور نداشت وقتی که گریه کردن من را دید، آمد و اشکهای من را پاک کرد و به من دلداری داد. من نشناختمش تا اینکه آبان ماه دو سال بعد خبردار شدم که جامعه ادبیات بزرگی مثل قیصر امین پور را از دست دادهاست و وقتی که تصویر قیصر امین پور را در تلویزیون دیدم تازه فهمیدم کسی که اشکهایم را پاک کرده بود قیصر امین پور بود. خدا رحمتش کند ولی من از این فرصت استفاده کردم و همیشه در خاطرم زنده نگه داشتم که باید تلاش کرد و به مقبولیت و موفقیت دست پیدا کرد.
این اتفاق نقطه عطفی در زندگیام بود. شکسته شدن غرور نوجوانیام به من انگیزه داد تا شعر و شاعری را جدیتر پیگیری کنم. شاید اگر این برخورد با من نمی شد شعر را اصلاً جدی نمیگرفتم.
جایگاه اروتیسم در شعر امروز کجاست در حالی که بخش زیادی از ادبیات کهن ما اروتیک است؟
این بحث مفصلی دارد که در یک سوال نمی گنجد. منتها به نظر من اروتیسم و مستهجن بودن دو مقوله جدا از هم است. یک زمانی شعر عاشقانه است و شرح عشق است و روابط بین عاشق و معشوق. که با آن هم باید در قالب ادبی و به صورت مودبانه و به دور از حواشی برخورد شود. ما شاهنامه فردوسی را داریم که وقتی به بحث ولادت سهراب میرسد، حکایت رستم و تهمینه و متولد شدن سهراب را لطیف و شاعرانه بررسی میکند. اما متاسفانه امروز شاعرانی هستند که فکر میکنند برای اینکه شعرشان شنیده شود باید پا روی ادب بگذارند و من با این مخالفم. به هر حال اروتیسم بخشی از شعر کلاسیک ما بوده تا امروز.
شما به غیر از فاضل نظری از چه شاعران دیگری تاثیر پذیرفته اید؟ نظر مخاطب برای شما چقدر مهم است؟
شاعر ممکن است از شعر دیگران تأثیر بگیرد. نمیشود به یک نوع محدودش کرد.
من خیلی پیشتر از اینکه با فاضل نظری آشنا شوم که فوقالعاده شاعر خوبی است و در این تردیدی نیست، با سعدی مانوس بودم. بیشتر و بعدها با حافظ و امروز با منزوی و هلالی جغتایی مانوس هستم. در هر دورهای شاید شعر من ریشه در هر کدام از این افراد داشته باشد و بتوان رگههایی را پیدا کرد. هر شاعری مخصوصاً کسانی مثل من که از همه کوچکترم و مشغول تمرین کردن، تا زمانی که به بلوغی در زبان خودمان برسیم و بتوانیم سر منشا تحول در ادبیات باشیم تاثیر پذیرفتن ایرادی ندارد.
مخاطب هم هدیهای است از جانب خدا. اگر شاعری بگوید مخاطب برای من بی اهمیت است به نظر من دروغ گفته یا حداقل واقعیت را هنوز نشناختهاست. لطف مخاطب به شاعر است که وقت میگذارد و شعرش را میخواند. برخی شاعران هم منتپذیر مخاطب اند. خیلی از نقدهایی که مخاطبین میکنند کارگشا تر از نقد برخی اساتید است درحالیکه ادعای شاعر بودن هم ندارند.
اما من هیچ وقت به سفارش مخاطب شعری نگفتم. شعرم را خودم گفتم ولی مخاطبینم همیشه به من لطف داشتند.
از ترنم شعر به عنوان خبرگزاری تخصصی شعر ایران چه انتظاری دارید؟
به امید خدا تلاش کند و موفق باشد و واقعیت ادبیات این کشور که سال ها با فرهنگ ما در آمیخته بیان کند. معتقدم که کشور ما کشوری است که مردمی نجیب و صبور دارد و بخشی از نجابت و سبکی مردم ما دارند مدیون ادبیات است. این وظیفه را برای شما یک مقدار سنگینی میکند که بتوانید حق مطلب ادبیات را ادا کنید و ادبیات را به نمایش بگذارید. حقیقتهای ادبیات را به مردم بگویید و مردم را با آموزههای غنی گره بزنید و موارد مذهبیای که در ادبیات است و
شاید خیلی از مردم برایشان کمرنگ شده باشد را یادآوری کنید. که این ریشه در فرهنگ ما نیز دارد.
گفتوگو: فاطمه طبایی