احمدرضا احمدی

تو خود آنجا نبودی

کد خبر :‌ 370
کد خبر :‌ 370

دست‌ها مال تو بودند
بازوها مال تو بودند
اما تو خود آنجا نبودی

چشم‌ها مال تو بودند
اما بسته بودند و پلک نمی‌زدند

خورشید دورتاب آنجا بود
ماه غلتان بر شانه‌های سپیده تپه ، آنجا بود
باد، آبگیر بردفورد آنجا بود
نور سبز رنگ زمستان آنجا بود
دهان تو آنجا بود
اما تو خود آنجا نبودی

هرکه سخن می‌گفت
کلامش را پاسخی نبود
ابرها فرولغزیدند
و خانه‌های آب کناران را ، در خود فروبردند
و آب خاموش بود
مرغ‌های دریایی خیره مانده بودند
دردی در کار نبود
رفته بود
رازی در کار نبود
حرفی در کار نبود

سایه خاکسترش را می پراکند
نعش تو بود
اما تو خود آنجا نبودی

هوا روی پوست نعش می لرزید
تاریکی درون چشم‌های نعش می‌لرزید
اما تو خود آنجا نبودی

احمدرضا احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟