منیره حسینی

یحیی

کد خبر :‌ 55
کد خبر :‌ 55

به این راحتی نیست
به همین راحتی نیست یحیا
چند خانه باید خراب شود
چند زندگی بمیرد
و حساب کن
پشت سرت
دیگر چند پل را نمی بینی

حتا حال من خراب می شود
فکر کن یحیا
چندبار
با چه شدت هیجانی
درخواب
از قله ی آغوشت پریده ام
و هربار
مرا مه گرفته است/در دست هایش
خنده های مرا می شنوی

زمستان دارد می آید
جیب های تو را از دست هایم پر کرده ام
و دست های من
دست های برفی من
باید عادت کنند
قطره
قطره
بند
بند
انگشت هایم برای تو آب شود
ده ها رودخانه راه می افتد
همیشه پس از آب شدن برف هاست
که جریان زندگی را می شود دید

گوش کن
پرنده ها را
این آواز طبیعی نیست
یحیا
طبیعی نیست
هربار پشت پنجره می آیم
درخت ها
پرنده هارا سراغم بفرستند
_عشق تو
زندگی ام را زیبا کرده است_
.
از روی پل ها برمی گردی
من دست هایم را تکان می دهم /از برف
و تو
برای آدم برفی غمگینم
با انگشت نشانه ات به من
لبخند می کشی….

 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟