اختصاصی ترنم شعر/ نامش سمانه کهربائیان است. «ولی به این دیری» و «التیام» مجموعه غزل هایی است که با تالیف او به همت انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. در مشهد متولد شده و اکنون ساکن تهران است. شاعر بی حاشیه ای است و زبان شعر متفاوتی با دیگر شاعران بانو دارد. با وی به گفتگو نشستیم تا از شعر برایمان بگوید؛
شعرهای تان با وجود روان بودن، زبان شعر امروز نیست. چرا چنین زبانی را برای سرودن انتخاب کردید؟
دربارهٔ زبان، واقعاً نمیدانم این چه کشش و جاذبهایست که امثال مرا به سوی زبان ادبیات کلاسیک میکشد. به هرحال قرنها ادب فارسی میراث گرانبها و شیرینی است و از معدود چیزهایی است که میتوانیم به آن افتخار کنیم. این میراث تاریخی حتماً چیزی گیرا در خود داشته که اینهمه سال دوام آورده. من از طنطنهٔ کلمات و آهنگ سنگین و فاخر و گوشنواز این زبان لذت میبرم و مرا مسحور میکند. آدمهای «کلمهباز» اینطورند! با کلمات مغازله میکنند. مثل بچهٔ چهار سالهای که تازه واژهٔ مثلاً «تصدق» را از بزرگتری شنیده و از موسیقی و ضربه و تاثیرش به هیجان آمده و هفتهها آنقدر در موقعیتهای بیربط و باربط «تصدق تصدق» میکند که همه را کلافه کند!
برای من هم شعر و ادب کلاسیک فارسی مثل گنجینهای از این کلمات و عبارات است. اغلب ایراد میگیرند که زبان گذشتگان برای بیان حرفهای امروز، برای بیان تجربهٔ انسان مدرن مناسب نیست. من موافق نیستم. من معتقدم که همان سنگینی و فخامت زبانی را میشود برای تجارب جدید هم به کار گرفت و این کار زبان را هم غنیتر میکند.
دقت کنید که وقتی از مختصات زبانی قدما و زبان امروز حرف میزنیم، منظور لزوماً و صرفاً لغات قدیمی و جدید نیست. مقصود نوع چینش عبارات و به خدمت گرفتن دستور و امکانات زبان و استفاده از آرایهها هم هست. شما میتوانید یک کلمهٔ جدید را در جملاتی پرتکلف و مشحون از آرایههای تکراری و شبکهٔ تداعیهای هزار بار استفاده شده و نخنما به کار برید. این کار نه زبان شعرتان را مدرن میکند، نه متن را به ترکیب سالم و استوار و پیراسته و خوشتراش شعر کلاسیک فارسی شبیه میکند.
یک چیز نامتناسب و ناهنجار بیاصل و نسب تولید میکند که به دل کسی هم نمینشیند. صرف استفاده از کلماتی مثل «ماتیک» و «تلفن» و «شلوار جین» زبان شعر را مدرن نمیکند. اینجا جایی است که باید پرسید اصلاً زبان امروز یعنی چه؟ آیا منظور این است که مثل محاورات روزمره در شعر سخن بگوییم؟ من موافق نیستم، در هیچ دورهای شعر دقیقاً عین حرف زدن روزمره نبوده، و اصلاً اگر چنین شود دیگر آن، به قول دکتر شفیعی کدکنی، «رستاخیز کلمات» که شعریت را میسازد و اعجاب برمیانگیزد رخ نمیدهد. اما اگر منظور از زبان امروز دورشدن از تکلف زبانی و آرایههای ادبی تکراری است، اگر منظور سادگی و پیراستگی و شیوایی در عین دخیل کردن لغات جدید و مهمتر از آن نگاه و تجربهٔ جدید است، خیلی هم خوب است. من به چنین شعری «زرد» نمیگویم و میشناسم شاعرانی را که زبانشان امروزی است و در عین حال شیوا و سالم. زبان قدیمی یا جدید یا اصلا زبان خاص یک انتخاب است و لزوماً به معنای خوب یا بد بودن شعر نیست، زبان فردوسی و سعدی و شاملو و فروغ خیلی با هم فرق دارد ولی همه شان شاعران قدر هستند.
از حضورتان در خانه شاعران ایران بگویید؟
سال ۹۱ بود که برای اولین بار به خانهٔ شاعران رفتم. اصلاً اگر درست یادم باشد سرچ کردم که امروز جلسه شعرخوانی کجا برگزار میشود و گوگل به خانهٔ شاعران اشارت کرد. جلسات شعر حسین جنتی بود. کسی هم مرا نمیشناخت. میرفتم یک گوشه مینشستم و شعر دوستان را گوش میکردم و چند باری هم شعر خواندم که مورد تایید و لطف دوستان قرار گرفت و این شد که کمکم باب آشنایی باز شد. یادم هست در یکی از آن جلسات حسین جنتی غزل «روز نخست شعر ترم را گذاشتم» را خواند. کیفور شدم و تا چندین روز هی این شعر را زمزمه میکردم! گذشته از قوت شعرش، بهتدریح شناختم نسبت به مرام و شهامت و آزادگیاش بیشتر شد و درسها آموختم. کمکم کرد کتاب شعرم چاپ شود.
در صفحه شخصی تان به تعریف از فروغ پرداخته اید اما شعرهای تان به پروین نزدیک تر است توضیح می دهید؟
در مورد فروغ یک نکتهٔ بسیار تحسینبرانگیز هست که سعی میکنم توضیح دهم. ببینید شعر دو جنبهٔ مهم دارد، یکی بُعد عاطفیاش، دیگری بعد زبانیاش. منظورم از بعد عاطفی این است که شاعر آنچه را که در مواجهه با خویشتن، جهان، آدمها، و موقعیتها تجربه میکند و تاثیری عاطفی در او تولید میکند در قالب شعر درمیآورد. البته شعرهایی هم هست که هیچ بعد عاطفیای ندارد و مثلاً کسی قواعد صرف و نحو و ریاضی و مثلثات را به نظم درمیآورد! اما از اینها که بگذریم، شعر در هرصورت بعدی عاطفی دارد، حتی اشعار پندآموز و داستانی. حال برای انتقال این تاثر عاطفی اولین مرحله درک خود شاعر است. شاعری که شهامت دیدن و چشیدن و فهمیدن عواطف خود را داشته باشد، حتی ناخوشایندترین عواطفش را، شاعری که شهامت مواجههٔ نزدیک با خویشتن، انسانها، زندگی، و خوب و بد جهان را داشته باشد، در انتقال عاطفه در شعر اغلب موفقتر و اثرگذارتر است. من فروغ را از این لحاظ بسیار موفق میدانم. هم شهامت مواجهه دارد و هم صداقت افشاگری. این چیزی است که در فروغ تحسین میکنم. اما اینکه شعر من شبیه پروین است یا نه، نمیدانم. خودم اینطور فکر نمیکنم. اگر هست لطفاً نشانم بدهید شباهتش را.
شما ثابت کردید در حال حاضر زنان هم می توانند هم پای مردان در شعر نقش موثری ایفا کنند. علت اینکه شاعران زن کمتر دیده می شوند چیست؟
والله من نه میخواستم چیزی را ثابت کنم، نه نمایندهٔ زنان شاعر جهانم، نه چنین مسئولیتی را میپذیرم! من یک فردم. با تواناییها و ضعفهای خاص خودم. اما اینکه چرا شعر زنان کمتر دیده میشود باید بگویم این هم مثل بقیهٔ حوزههاست. قرنها زن از عرصهٔ عمومی حذف میشود و دسترسیاش به فرصتها و منابع و اطلاعات و امکانات قطع میشود، بعد میگویند چرا در فلان حوزه موفق نیست؟ خب جز این چه انتظاری دارید؟ شما بهترین شعرهای جهان را بگویید، وقتی توانایی نوشتن و ثبت کردن آن را ندارید چطور قرار است به دست مخاطبش برسد و ارج ببیند؟ قرنها زن اجازهٔ سواد آموختن نداشته، حتی در طبقات بالاتر هم فقط خواندن را به زن تعلیم میدادند و نه نوشتن. همین که نام و اثر چندتایی زن شاعر در شعر فارسی باقی مانده عجیب است. فقط هم شعر نیست. شما در هر میدانی، علم، سیاست، هنر، ورزش، تجارت، در هر حوزهای قرار باشد موفق شوید باید اولاً چیزی برای مبادله داشته باشید، ثانیاً دسترسی به میدان داشته باشید، میدانی که درآن بتوانید کالایتان را با سرمایهای مالی، اجتماعی، یا نمادین مبادله کنید.
شما بهترین شعرهای تاریخ را هم بگویید، وقتی شعر گفتن برای شما عیب و بیعفتی محسوب میشود و در عرصهٔ عمومی راه ندارید که متاع خود را عرضه کنید، چه موفقیتی؟! تا همین صد سال پیش زنها شرم داشتند از اینکه شاعری خود را آشکار کنند، شرم داشتند و مثل ژاله قائممقامی مخفیاش میکردند، آنهم ژالهای که شعرش از لحاظ صلابت و فخامت به قلل شعر فارسی پهلو میزند. خب چی توقعی میشود داشت؟ امروز هم که فاصلهها کمتر شده و زنان شاعر نامآوری پدید آمدهاند به سبب همین راهیابی به عرصهٔ عمومی است. اینکه چرا امروز شعر زنان به قدر کافی دیده نمیشود، راستش جوابش برایم روشن نیست. قاعدتاً یک دلیلش همان فاصلهٔ تاریخی است که خب طول میکشد تا پر شود. اما یک مقدار هم شاید به دلیل سوگیری جنسیتی در «ارزیابی» باشد. این هم باز مختص شعر نیست. مقاله علمی هم اگر بنویسید، تحقیقات نشان داده که در ارزیابیاش سوگیری جنسیتی وجود دارد. اگر خواننده فکر کند نویسنده زن است مقاله را ضعیفتر ارزیابی میکند. راستش از من بپرسید امروز در شعر مزخرف سرودن تمایز خاصی بین زنان و مردان شاعر نمیبینم، هر دو به یک اندازه بد مینویسند! نکتهٔ آخر هم این که دیده شدن و پرمخاطب شدن اساساً دانش و مهارت دیگری سوای شعر است! یک سری الزامات و رفتارهای «برونشعری» لازم است تا شاعری معروف شود. خیلی به خود شعر ربط ندارد. من هم بلد نیستم.
جامعه شناسی چقدر در شعرهایتان تاثیر گذاشته است؟
راستش از جامعهشناسی خیری ندیدم، خیلی با ذوق و شوق به سمت این رشته رفتم و خیلی زود از آن دلزده شدم. جامعهشناسی را، لااقل در ایران، دانش راهگشا و بهدردبخوری نمیدانم. انتظار داشتم مثل سایر علوم تجربی بتواند پدیدههایی را پیشبینی کند، که نمیکند، انتظار داشتم بتواند مشکلات اجتماعی را حل کند که نمیتواند. ازلحاظ نظری هم بسیار آشفته و بیدروپیکر است. بیشتر لفاظی است تا هرچیز دیگر. بهتر است به سوال شما اینطور پاسخ بدهم که جامعهشناسی تاثیر خاصی در شعرم نداشته، ولی آن حساسیت و انگیزشی که مرا به سمت این رشته برد در شعرم اثر داشته و دارد.
شما دو مجموعه غزل دارید کتاب داشتن تا چه اندازه نشانه شاعر بودن است؟
کتاب شعر چاپ کردن متاسفانه اصلاً ملاک شاعر بودن نیست. یکی از مصائب شعر امروز ما همین وفور بیرویهٔ کتابهای شعر است که برخی واقعاً شرمآورند و صرفاً اتلاف منابع. حیف از کاغذی که صرف چاپ این «شعر»ها میشود.
این روز ها که در قرنطینه به سر می بریم چه کتاب هایی را برای مطالعه پیشنهاد می کنید؟
هرکس سلیقه و علاقهای دارد و کتاب خاصی را نمیشود توصیه کرد. اما برای علاقهمندان به شعر و ادبیات فارسی کتاب کم نیست، از قدما بخوانید و قرنطینه را به رنگ و آهنگ کلماتشان رونق بدهید، مثلاً منوچهری بخوانید و کیف کنید در این هوای بهاری.
از ترنم شعر به عنوان خبرگزاری تخصصی شعر ایران چه انتظاری دارید؟
خواهشم این است که نقد را جدی بگیرید. بهویژه نقد ناشرانی را با چاپ انبوه کتب شعر بد عرصه را برای خواندهشدن شعر خوب تنگ میکنند. این رسالتی است به دوش شما که در این شلوغی و آشفتگی بازار شعر گرد و غبارها را کنار بزنید تا متاع نفیس دیده شود. خیلی از لطف و محبت شما ممنونم. پایان سال ۹۸ را تبریک میگویم! نوروز خجسته باد. / با احترام/ سمانه کهربائیان…
خبرنگار: فاطمه سادات طبایی