با رضا کاظمی از مینیمال تا نقاشی و هنرهای تجسمی؛

اعتقادی به سانسور ندارم

کد خبر :‌ 739
کد خبر :‌ 739

اختصاصی ترنم شعر/ رضا کاظمی، شاعر و داستان‌نویسی که بیست سال است از چاپ اولین کتابش می‌گذرد. کاظمی که در فضای عاشقانه جنگ، اولین کتابش را منتشر کرد، با گذشت زمان به شعر کوتاه روی آورد و همین روند را در داستان نیز ادامه داد تا در داستان کوتاه نیز، نامی برای خود دست و پا کند.
کتاب‌های متعددی از او به چاپ رسیده‌است که از میان آن‌ها می‌توان به “ماه در حوض بی ماهی”، “بانوی قصه‌های مادر”، “شعرهای ممنوعه”، “سردم است؛ کمی آواز بخوان”، “عاشقانه‌های جنگ” و … اشاره کرد.
او اکنون سردبیر ماهنامه ادبی “عصر جمعه” است که در مونترال به چاپ می‌رسد.
با وی به گفت و گو نشستیم تا برایمان از شعر و داستان کوتاه بگوید و البته فضای شعر جنگ؛
 

از نظر شما که بصورت تخصصی شعر و داستان‌کوتاه کار کردید، شعر کوتاه چه ویژگی‌هایی باید داشته‌باشد تا شعر شناخته شود؟ و آیا هر شعر کوتاهی مینیمال است؟

من از شعر یا داستان کوتاه و بسیار کوتاه آغاز نکرده‌ام. مسیر نوشتنم از آثار بلند گذشته تا به امروز که در چند سطر یا دو سه پاراگراف بتوانم شعر و داستانی را بنویسم. پس یک آموختگی قبلی یا پیش‌درآمد برای کوتاه‌نویسی داشته‌ام. مفهوم نهفته در این دو سه جمله این است که باید آگاه و مسلح به ابزار نوشتن باشیم و دست به تجربه‌ی انواع سبک‌ها و فرم‌های شعری بزنیم تا بتوانیم به ایجاز و کوتاه و کوتاه‌تر نوشتن برسیم. اما بحث ویژگی‌هایی که شعر باید داشته‌باشد. این سوالی تقریبا کلیشه ای و تکراری است و پاسخی نسبتا یکسان از جانب شاعران دارد. پس اجازه بدهید فرصت گفت و گو را به پاسخ سوالات دیگرتان بدهم، و جواب این سوال را حواله کنم به جست و جو و خواندن مطالب مختلف در ارتباط با شعر.

و اما شعر مینیمال و شعر کوتاه و مشابهت‌شان. از مشابهت اگر آغاز کنیم، هر دو دارای سطرهای کم و ایجاز در کلمات هستند، با احتساب این که الزامات شعری (صناعات ادبی) را هم تا حدی دارند. یعنی در هر شعری می‌توان یک یا چند صنعت ادبی به کار برد یا به کار برود. در شعر کوتاه ما یک روایت یا یک تصویر روایی را همراه با حس آمیزی شاعرانه و محتوایی که در نظر داریم آغاز و تمام می‌کنیم. شعر پایان می‌یابد و لذتی را که باید خواننده ببرد می‌برد. اما شعر مینیمال (که شاید بشود گفت عنوان آن وارداتی است و سوقات فرنگ! هرچند این شیوه‌ی شعری ریشه در ادبیات کلاسیک ما و حتی پیش از آن هم دارد) علاوه بر آن چه شعر کوتاه دارد یک عنصر یا یک واحد سنجش ذهن هم در آن هست. شعر با گذاشتن نقطه در سطر یا کلمه‌ی آخر به پایان نمی‌رسد. به نوعی شاعر ادامه‌ی شعرش را به خواننده واگذار می‌کند. شاید بشود گفت مثل فیلم یا داستان با پایان باز. مینیمالیسم یک سبک و یک فرهنگ است. هم در شعر، هم در هنر، هم در سینما هم، در معماری، هم در زندگی و … . بماند که متاسفانه اغلب این دو گونه شعر را به دلیل مشابهتی که در کوتاهی شان می‌بینند به اشتباه شعر مینیمال می‌خوانند. راجع به شعر مینیمال و سبک مینیمالیسم بسیار می‌توان صحبت کرد ولی خب، از حوصله ی خوانندگان خارج خواهد بود.
 

چرا به شعر و داستان مینیمال روی آوردید و تعریف شما از مینیمال چیست؟

چون در سوال قبل تعریف مختصری از مینیمال داشتم، و نیز تفاوت مینیمال نویسی و کوتاه نویسی را تا حدی روشن کردم دیگر نیازی به توضیح راجع به شعر یا داستان کوتاه یا مینیمال یا… نمی بینم.
اما پاسخ بخش اول سوال‌تان این است که: شاید اگر بگویم ناخواسته و بدون قصد قبلی بوده پر بیراه نگفته‌ام. انگار قبل‌تر برای شرح آنچه می‌خواستم بگویم نیاز به فضای بیشتری داشتم و یا آشنا و مسلط به چنین ایجازی نبودم، ولی هرچه پیش آمدم و تجربه کردم دیدم آنچه در دو سه صفحه شعر یا ده صفحه داستان می‌نوشتم را می توانم خلاصه کنم در چند سطر یا چند پاراگراف، بدون آن که لطمه‌ای به محتوای مد نظرم وارد شود. مسلما این فشرده کردن ذهن و حس همراه با خسّت به خرج دادن در استفاده از کلمات راحت و سهل نبوده؛ چه بسا سخت‌تر و طاقت فرساتر از یک کار بلند بوده باشد. هرچند معتقدم هر دو نوع شعر/داستان مقتضیات خود را دارند و نسبت به هم ترجیح و برتری‌ای ندارند.

با توجه به اینکه در زمینه‌های مختلف هنری مانند شعر، داستان، نقاشی و خوشنویسی و… فعالیت داشتید، کدام هنر، هنرمند را بهتر توصیف می‌کند؟

اگر این سوال را از هنرمندی که فقط در یک رشته‌ی هنری فعالیت می کند بپرسید مسلما رشته ی هنری خودش را ذکر خواهد کرد، و پاسخش هم اشتباه نیست. ولی اگر از من و امثال من بپرسید پاسخ آن کمی سخت خواهد بود. چرا که هر کدام از این رشته‌های هنری یا ادبی بیانگر بخشی از شخصیت و حالات و احوالات من است. وقتی دستم به شعر نمی‌رود و حس و چشمه‌ی شاعرانگی‌ام کور شده ناخودآگاه رو به داستان یا هنرهای تجسمی دیگر می‌آورم. آن چه با شعر باید بیان کنم و نمی‌توانم، با داستان بروز می‌دهم یا نقاشی یا خوشنویسی. بنابراین باید در آن زمان به هنرمند نگاه کرد یا از خودش پرسید. به نوعی برای امثال من پاسخ به این سوال پاسخی نسبی خواهد بود. اما در همه‌ی این احوال که در زمان‌های مختلف شکل می‌گیرند یک وجه اشتراک هست و آن قوه‌ی تخیل و برون ریزی خلاقانه‌ی خاص آن هنرمند است که در آن زمان توصیف حالش خواهد بود. در کل توصیف هنرمندان چند وجهی چون من با جمع آوری تکه‌های یک پازل کنار هم میسر می‌شود، با نام و خصوصیات شخص هنرمند.   
 

بازخوردهای مخاطب به داستان مینیمال نسبت به داستان‌های بلند چگونه است؟

ببینید این سوال را باید برای هر کدام از این نوع‌ها (داستان بسیار کوتاه، داستان کوتاه و رمان) جداگانه مطرح و بررسی کرد چون هرکدام جایگاه و شخصیت خاص خود را دارند. داستان بسیار کوتاه برش کوچکی از یک اتفاق یا یک زندگی است که در اندک سطرها و پاراگراف‌هایی روایت و تمام می‌شود، یا پایانش به عهده‌ی خواننده گذاشته می‌شود. داستان کوتاه مجال بیش تری برای توصیف و توضیح و تصویر کردن آن برش کوتاه را دارد. و امکان بیشتری برای فضاسازی و شخصیت پردازی. و رمان که یک زندگی کامل است. حتی اگر برشی از یک روز از زندگی شخصیت یا شخصیت های آن داستان را روایت کند. بنابراین فضای کافی برای پرداختن به جزئیات و بیان خرده روایت‌ها و نقب‌زدن‌های داستانی مختلف در دل داستان بلند یا همان رمان وجود دارد. و اغلب مخاطبان هرکدام متفاوت هستند و البته در مواردی هم مشترک. مخاطب داستان بسیار کوتاه در برش کوتاهی از زمان آن را می خواند و تاثیر می‌گیرد و می گذرد یا در خودش و با خودش می‌برد. و البته نیاز مطالعه‌ی آن را بیشتر حس می‌کند. حالا این توضیح را در مورد داستان کوتاه و رمان وسعت بدهید و پاسخ بگیرید.
 

از ماهنامه ادبی عصر‌جمعه بگویید؟ معیار انتخاب آثار چاپ‌شده در آن چیست؟ و با توجه به اینکه در کشوری دیگر به جز ایران فعالیت ادبی دارید، دچار چه محدودیت‌هایی هستید و این محدودیت ها چه تفاوت‌هایی با داخل کشور دارد؟

ماهنامه ی عصر جمعه دو سال قبل از دل دورهمی‌های ادبی که در مونترآل برگزار می‌کردم برآمد و بالید و رشد کرد؛ که البته امیدوارم رشدش متوقف نشود.
معیار چاپ آثار فقط کیفیت ادبی آن‌هاست که توسط دبیران مطرح و صاحب نام کشور که با محبت و بی دریغ کنارم هستند بررسی و بعد از تایید آن‌ها منتشر می‌شوند. هیچ پیش شرط دیگری نیست. از ابتدا هم نگاهم بر مجال دادن به جوان‌های مستعدی بوده و هست که امکان چاپ آثارشان در دیگر نشریات کاغذی، چه در ایران چه در خارج از ایران، فراهم نیست.

ما محدودیت خاصی نداریم، حتی برای داخل ایران، چرا که فعالیت سیاسی نمی‌کنیم و فقط به ادبیات و هنر می‌پردازیم. البته ما بحث سانسور را که متاسفانه در کشور هست، نداریم و من هم هیچ اعتقادی به سانسور آثار ادبی ندارم و به شدت هم منتقد آن هستم. سانسور در ادبیات مفهومی ندارد و نباید داشته باشد. منظور ادبیات جدی و صرف است. ادبیات روشنگری می‌کند و به مردم آگاهی می‌دهد تا جهان‌شان را بیشتر و بهتر بشناسند. مثل نور است و روشنایی، و کجا دیده‌اید بشود نور را از بین برد یا نیازی به آن نداشت؟ شاید به صورت مقطعی بتوان روی آن سرپوش گذاشت اما همیشه روزنه‌هایی یافت می‌شوند برای بیرون ریختن و روشنایی بخشیدن آن.

شاید محدودیت ما، که نمی دانم می‌شود نامش را محدودیت گذاشت یا خیر، امکان مالی اندک ماست. چرا که مجله از هیچ کجا حمایت مالی نمی شود و هیچ تبلیغی هم ندارد، و به صورت مستقل اداره و منتشر می شود. بماند که متاسفانه استقبال برای خرید آن کم است و ما از این جهت بسیار در سختی هستیم و به قولی ضرر مالی مجله را از جیب خودمان می‌دهیم. ولی دلگرمیم به آنچه می‌کنیم و می‌دانیم با ارزش است تا جایی که بتوانیم پیش می‌رویم.  
 

عصر جمعه هیچ جایی برای اشعار کلاسیک ندارد؟ و اصولا رسالت این ماهنامه ادبی چیست؟

متاسفانه هنوز در مجله برای اشعار کلاسیک و مدرن موزون فضایی را تعریف نکرده‌ایم. اما در صدد آن هستم و امیدوارم به زودی بتوانم صفحه‌هایی را هم برای آن در نظر بگیرم.
رسالت؟ هدف یک مجله‌ی صرفا ادبی هنری چه می تواند باشد؟ غیر از این که برای اعتلای فرهنگ و هنر جامعه‌اش هرچه از دستش برمی‌آید بکند؟ غیر از اینکه مردم را ترغیب به مطالعه‌ی آثار جدی بکند تا نگاه بهتر و آگاهانه‌تری به زندگی و جهان‌شان داشته باشند؟ درآوردن یک مجله‌ی ادبی همان هدفی را دنبال می‌کند و همان تاثیری را می‌گذارد که هدف ادبیات است. و راجع به ادبیات و نقش و تاثیرگذاری آن بر مردم و جامعه گفتن بحث مفصل و مجال بیشتری می‌خواهد که خب در این گفتگوی مختصر نمی‌گنجد.

شعر جنگ و از جنگ گفتن چه پیشینه‌ای در شعر کوتاه و بالاخص شعر مینیمال دارد؟

سابقه‌ی شعر کوتاه و بلند راجع به جنگ به همان حدود آغاز جنگ ایران و عراق برمی‌گردد. حتی شعرهای بسیار کوتاه که در آثار سید حسن حسینی، سلمان هراتی، قیصر امین پور و… هست. البته بعدتر بیشتر به اشعار کوتاه و بلند پرداخته شد؛ که البته این‌جا با کیفیت آن‌ها کاری ندارم ولی از کمیت بالایی برخوردار بود. ولی اشعار بسیار کوتاه متاسفانه به چند شاعر محدود بود و هست؛ و شاید هم الان در حافظه‌ی بداهه‌ی من نیست. متاسفانه من جزو آن‌ها نبودم و نیستم. من آن زمان (البته حدودا ده سال بعد از پایان جنگ!) از شعرهای بلند شروع کردم و تا شعرهای کوتاه ادامه دادم؛ و بعد از آن دیگر، بنا به دلایلی، در فضای ادبیات جنگ شعری ننوشتم.     
 

وضعیت شعر مینیمال در کشور را چطور می بینید؟ آیا این باور عمومی که سرایش شعر کوتاه از شعر کلاسیک آسان تر است حقیقت دارد؟ چراکه شاعران جوان از این باور بیشتر به شعر کوتاه روی می‌آورند.

چه عرض کنم؟ این سوال را از هر شاعری بپرسید، حتی از شاعرانی که تازه پا به عرصه ی نوشتن گذاشته‌اند خواهند گفت اصلا وضعیت خوبی ندارد! به خصوص به لحاظ کیفیت. هیچ شاعری هم نمی‌پذیرد که شاید خودش هم جزو همان شاعرانی است که بهشان انتقاد می‌کند. به هرحال، من هم چندان رضایتی از وضعیت موجود و کیفیت آن ندارم، با این تفاوت که صادقانه می‌پذیرم شعرهای کم جان‌تر هم ‌نوشته‌ام که از آن‌ها رضایت ندارم. و چه کسی هست که تمام آثارش عالی یا خوب باشد؟! از طرفی شاید یک دلیل بدحال بودن وضعیت شعر بسیار کوتاه این باشد که نوشتنش به ظاهر سهل و راحت است. چندین کلمه یا سطر با هر کیفیت و محتوایی را می‌ریزیم روی کاغذ و هم می‌زنیم و اججی مجی لاترجی! و می شود شعر! بدون شناخت از فرم و ساختار شعر، بدون در نظر گرفتن و اعمال لازمه‌های شعری. خب این در نهایت می‌شود یک دلنوشته که زیر هم و با تقطیع آن هم تقطیع غلط نوشته شده. بگذریم…

راجع به بخش دوم سوال باید عرض کنم که باور اشتباهی است. و اصلا بحث سختی یا راحتی مطرح نیست. دو گونه‌ی شعری هستند که نوشتن شان، هم ساده است (برای اهل شعر و شاعران خوب و حرفه ای) هم سخت است (برای کسانی که با شعر جدی و خوب آشنا نیستند)، چرا که کلمات در دست شاعران آموخته‌شده و به قولی استخوان خرد کرده مانند موم هستند، و در دست شاعران ناآموخته‌ای که می خواهند راه صد ساله را یک شبه بروند بسیار سخت. و خب تصورشان هم اشتباه است چون فکر می کنند آموختن اوزان عروضی و نوشتن شعر موزون از عهده شان برنمی‌آید و اشعار سپید و یا سپید کوتاه و بسیار کوتاه اصلا نیاز به آموختن و ممارست ندارد. باز هم بگذریم!  
 

از جوایز هنریتان بگویید؟

به شخصه اعتقادی به جوایز ادبی و جشنواره‌ها و مسابقات ادبی ندارم، تاییدشان هم نمی‌کنم. ادبیات که عرصه‌ی مسابقه نیست تا بازنده و برنده هم داشته باشد. به هرحال، هیچ وقت به اختیار در هیچ جشنوار‌ه ای شرکت نکرده ام، اما ناشران کتاب‌های چاپ کرده‌شان را در مسابقات شرکت می‌دهند. احتمالا برای جلب توجه و بازار گرمی و فروش بیشتر. بنابراین برای من هم دوبار این اتفاق افتاده، و دو مجموعه شعرم به عنوان کتاب سال در ادبیات جنگ برگزیده شده. در سال 85 مجموعه ی «یک سبد خاطره یک سینه حرف» برگزیده ی اول و در سال 87 مجموعه ی «پابرهنه تا ماه» برگزیده ی دوم شعر سپید جنگ. و یک کتاب هم کاندید نهایی ربع قرن ادبیات جنگ. همین. و اصلا هم برایم مهم و افخار نیست.  
 
 
خبرنگار: سبا خورشیدی 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟