گفتگو با نسرین سیدزوار؛

شعر راه نمود خودش را خوب می‌شناسد

کد خبر :‌ 706
کد خبر :‌ 706

اختصاصی ترنم شعر/ ادبیات فارسی خوانده و مترجم، شاعر و روانشناس است. اعتقاد عجیبی به روح انسانی و ادبیات دارد و معتقد است ناخواداگاه انسان است که سخن را به شعر تبدیل می کند. آثار روانشناسی و اشعار او چندی پیش به همت نشر ایهام منتشر شده است. با دکتر نسرین سید زوار به گفتگو نشستیم تا از روانشناسی شعر بگوید؛
 

به عنوان شاعر چه ارتباطی بین روانشناسی و شعر می بینید؟

از آنجاییکه رشته تخصصی‌ام ادبیات فارسی است لذا دیدگاه خودم را در این زمینه از منظر یک فرد ادبیاتی اظهار و بخش تخصصی روانشناسی را به عهده متخصصین امر واگذار می‌کنم.
 اگر بخواهیم ذهن انسان را به دو بخش خود آگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم و از این زوایه به مقوله شعر بنگریم می بینیم کلمات، تجربه های مشترک اقشار مختلف جامعه بوده و نمود بیرونی روان شاعر در آنها تبلور پیدا می کند.
مهمترین بخش تولید شعر که می تواند وجه مشترک مطالعه روانشناسی و ادبیات قرار بگیرد، قسمت ناخودآگاه ذهن است. اینکه چه اتفاقی در ذهن یک شاعر می افتد و کل وجود او را تبدیل به کلمات و احساسات می کند و یا تولیدات ادبی اعم از شعر و رمان چه تاثیری در گستره دیدگاه مردم می‌گذارد بخش مربوط به اطلاعات روانشناسی را تشکیل می‌دهد.
بخش روانی شاعر و طبقه بندی داده های بنظر می آید که ناخودآگاهی او که از زمان طفولیت و حتی دوره جنینی الویت های دیدگاهی او را تشکیل میدهند عوامل اصلی و تشکیل دهنده نوع نگاه او به دنیا است.
 اعمال ذهنی یک شاعر با توجه به تجربه های او به قالب کلمات درآمده و میزان مطالعه و تجربه معنوی و مادی شاعر و نویسنده در تاثیر و پذیرش سخن او را تشکیل می‌دهند.

 شاعری که از من خود بیرون آمده و همه همنوعان خود را بخشی از اعضای وجودی خود می بیند و غم مردم دارد و دردها را به کلمات وصله می کند تا صدای آه دردمندان شده و جامعه ای را منقلب کند شاعری اجتماعی است.
از جمله عواملی که سخن را به شعر اجتماعی تبدیل می کند تخیل و درک درست بایدها و نبایدهای مقولات جامعه و بخصوص نگاه به “نوع انسانی” و نه ” فرد انسانی” است.
و بدین ترتیب شعری که به مسائل اجتماعی می پردازد در واقع مانند پل ارتباطی بین خواننده و شاعر یک جامعه بشمار می آید. این احساس کلمات شاعر است که باعث می شود تا خواننده خود را در جریان دشواری ها تنها نیافته و با این بستر ذهنی قدرت بیشتری به حل مسله و مشکل خود داشته باشد.

مترجمی به شاعر شدن شما کمک کرده است؟

در واقع من ترجمه را بعد از نگارش مجموعه شعر شروع کردم و شاید بعد از این اگر عمری باشد ترجمه ها الهام بخش باشند. البته ترجمه و یا هر مطلب و کتاب دیگری برای کسی که به الهام های خود ارزش می نهد در هر زمان راهگشا بوده و می توانند حفره های ذهنی و دانش شاعر و نویسنده را پر کنند.

از چه زماني احساس كرديد به سرودن شعر سپيد علاقمند هستيد ؟ و چرا شعر سپید را انتخاب کردید؟

شعر اجتماعی یعنی نگاه به تمام جنبه های روحی و مادی مردم. شاعر اجتماعی فراز و نشیب های جامعه را درک کرده و در قالب سخن خود به تصویر می کشد.  شاعر در مطالعه مردم علاوه بر نمود رفتارهای بیرونی از منظر منحصر به فرد احساسی خود به دردها و احساسات آنها را مثل خودشان درک کرده و همراه با آنها درد کشیده و غم میخورد و با درک زیبایی ها شروع به آفرینش ادبی می کند.
این که چه زمانی سرودن شعر را جدی تلقی کردم شاید برگردد به دوران دبیرستان. اما چرا من به شعر سپید روی آوردم شاید دلیل خاصی جز این نباشد که خود الهام ها این قالب را انتخاب کردند و هر بار که سعی کردم تا در قالب دیگری کوشش کنم نتوانستم از حضور انواع واژه ها برای موزون سازی آنچه که میخواستم بیان کنم به درجه رضایت برسم. صادقانه بگویم شعر الهام راه نمودش را خوب می‌داند و هر از گاهی از یکی از انواع ادبی سر درمی آورد.
 

موضوعات اصلی کتاب هایتان اعتراض و دغدغه های اجتماعی است. ایا روانشناسی توانسته بر اشعار اجتماعی تان تاثیر بگذارد؟

 به هر حال روانشناسی هر فردی نسبت به زمینه های رشد شخصیتی او با دیگران متفاوت است. اینکه چه زمانی شاعر من وجودی خود را دریافته و چه زمانی به شکوفایی “نوع انسانی” نائل خواهد شد خود بحث مفصلی است. شاعری که جز خود کسی را نمی بیند و شعرهایش مملو از من های منیت است در ابتدای مسیر است و اگر می خواهد به درجه ” هر چه از دل بر آید لاجرم در دل نشیند” و یا همان کلام بی ریا برسد باید کفش همسایه، اقوام و تمام رهگذران را بپوشد و در پیچ و خم کوچه های آنها قدم بزند و سختی و آسانی مسیر را درک کند. به هر حال به قول حضرت حافظ؛
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست / رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

چه المان هایی برای انتخاب کتاب هایی دارید که به ترجمه آن ها می پردازید؟

در پاسخ این سوال، باید عرض کنم که من به عنوان یک مادر و همسر و به تبعیت از هدف خانواده مجبور به ترک وطن شدم اما این هجران فیزیکی بود و از روزی که خارج شده ام قلبم با وطنم می تپد. به همین دلیل تصمیم گرفتم که از تنها توانم یعنی تخصص در زبان فارسی بهره گرفته و به ترجمه کتابهایی که می تواند رهگشا و آگاهی بخش باشند پرداختم و شروع این مقصود را با ترجمه کتاب «مغز خود را دوباره برنامه ریزی کنید» اثر باریش موسلو شروع کردم. پس از آن سراغ رمان «دختر پشت پنجره» که اثر خانم دکتر گلسرن بودایجی اوغلو متخصص روانشناسی و روانکاوی است رفتم.  خانم بودایجی اوغلو در رمان خود از زوایای مختلفی به آگاهی بخشی ذهن خواننده می پردازد و با روایت حکایتها و درگیری ها و مراحل درمانی مراجعین خود، خواننده را به سمت آگاهی و اعتماد بنفس پیش می برد. به همین دلیل، تصمیم گرفتم که کتاب دیگری را از وی شروع به ترجمه کنم و امیدوارم خداوند عمری عطا فرماید تا بتوانم آن را تمام کنم و خدمت اندکی به وطن عزیزم کرده باشم.
 

از انتشارات ایهام بگویید؟ و 3 کتاب اخیر خود را كه  با این نشر کار کردید.

انتشارات ایهام به مدیریت بهزاد نجفی را یکی از دوستانم معرفی کردند. نحوه برخورد و عملکرد انتشارات را بسیار مناسب دیدم. آقای نجفی همراه با صبر و متانتی ستودنی از کتابهای بنده استقبال کردند و در طی مراحل چاپ با کتاب ها مهربانی بودند. از این بابت بسیار خوشحالم و آشنایی با این انتشارات را به فال نيك می گیرم  و از این طریق از همه عزیزان این انتشارات صمیمانه سپاسگزاری می کنم.

خبرنگار: مهسا برقی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟