اختصاصی ترنم شعر/ در دانشگاه شهید بهشتی فلسفه غرب و در دانشگاه علامه طباطبایی ادبیات فارسی خوانده است. به خاطر سردبیری سایتهای ادبی برگزیده جایزههایی چون «نهمین جشنواره رسانههای دیجیتال» و «دومین جشنواره کتاب در فضای مجازی» شده است. قلمش هم در سرایش شعر و هم در نگارش پژوهش و نقدهای ادبی و هنری پویاست و یکی از دغدغههای اصلیاش شعر آیینی و شعر هیئت است. در واپسین روز اربعین حسینی با حسن صنوبری شاعر و منتقد ادبی به گفتگو نشستیم تا از وضعیت امروز نوحه سرایی و شعر هیئت سخن بگوییم.
تمایز شعر آیینی و شعر هیئت در چیست؟
پس از انقلاب، پرداختن به ارزشهای دینی مورد توجه قرار گرفت، و به تبع آن اصطلاحسازیها و توسعههای ادبی اتفاق افتاد و اسم کلان شعر مذهبی شعر آیینی شد؛ اما شعر هیئت مخصوص مجلس و محفل است و هدف اصلی آن، انتقال معنا و نگرش معنوی است. این مسئله بر نگاههای ساختاری اولویت دارد. شعر هیئت در ایام محرم و صفر پیام عاشورا و نهضت امام حسین (علیه السلام) را به مردم منتقل میکند و ادبیات آن، به گونهای است که اقشار مختلف مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. بنابراین، شعر هیئت، نوعی مردمی از شعر آیینی است که تمرکزش روی انتقال محتوا است و البته اکثرا همراه با موسیقی.
بعضی از شاعران و کارشناسانفضای مجازی را علت افت کیفیت اشعار میدانند؛ شما با این نگاه موافقید؟
فضای مجازی ابزار توسعه و انتشار است؛ خیلی ربطی به کیفیت ندارد. من موافق این حرف که فضای مجازی باعث ضعیف شدن شعر شده، نیستم؛ در فضای مجازی همهچیز هست، هم خوب هم بد. دقیق بخواهیم سخن بگوییم باید بگوییم توسعهی کمی شعر آیینی میتواند تازه یکی از علل این مسئله باشد؛ زیرا هر چیزی که تولیدش با دشواری همراه است، کیفیتش بیشتر میشود. پیش از انقلاب که سرودن شعر آیینی با دشواری و حتی مجازات همراه بود، به ویژه عصر پهلوی اول، فقط افرادی که دانش و اعتقاد زیادی در زمینهی مسائل دینی داشتند، دربارهی عاشورا شعر میگفتند. ابتدای انقلاب هم دورهی مهمی در زمینهی شعر آیینی است، زیرا، فضایی نخبگانی که از قبل وجود داشت، به آزادی رسیده بود و شاعران در کنار هم میتوانستند شعر بگویند، نقد کنند و در عین حال، به تنوع و تکثر صداها احترام گذاشته میشد. نتیجۀ این شرایط سرایش انبوهی شعر آیینی موفق شد از شاعرانی چون طاهره صفارزاده، علی موسوی گرمارودی، علی معلم، سید حسن حسینی، قادر طهماسبی، قیصر امین پور، زکریا اخلاقی و… . جدا از شاعران آیینی که تخصصی این موضوع را دنبال میکردند مثل حبیب الله چایچیان، غلامرضا سازگار، علی انسانی، محمدعلی مجاهدی، غلامرضا شکوهی و… . از نیمهی دوم انقلاب، ما در زمینههای مختلف، توسعههای کمی دیدیم و طبیعت توسعهی کمی، پایین آمدن کیفیت است. در تاسیس و توسعه دانشگاهها، بانکها، برنامههای تلویزیونی و همچنین در عالم شعر با همه زیرشاخههایش. این اتفاق برای شعر آیینی هم افتاد. البته گفتم این تنها دلیل نیست، دلایل دیگر هم وجود دارد.
این وضعیت چرا برای شعر هیئت اتفاق افتاد؟ آیا جلسات نقد و بررسی یا فضای آموزشی مناسبی نداشتیم؟
بله به نسبت تعداد شاعرانمان، ما انجمن شعر خوب، آموزشگاه خوب، منتقد باسواد و رسانه نقد ادبی خیلی کم داریم. برای مثال در شعر هیئت شرایط اینگونه است که شاعری که قریحهی شعری متوسطی دارد، به مداح معرفی میشود و مداح که طبیعتا کارشناس شعر نیست، از شاعر شعر را میگیرد و میخواند و آن اثر منتشر میشود. مثل آثار شاعرانی همچون بنده و نه البته شاعران درجه یک. این روند خیلی طبیعی و سریع اتفاق میافتد و بسیار گسترده. یعنی مثل انتشار کتاب شعر یا خوانده شدن ترانه نیست. در فضای ترانه اولا خواننده یا تهیه کننده اثر مبلغ قابل توجهی به شاعر پرداخت میکند و طبیعتا به خاطر آن مبلغ توقع کار خوب دارد. ثانیا وزارت ارشاد آن ترانه را بررسی میکند و طبق قانون سعی میکند جلوی انتشار ترانه بد را بگیرد. ثالثا رسانهها و مجلههای فراوانی هستند که در حوزه نقد ترانه و موسیقی فعالاند. حالا شما ببینید در ترانهسرایی با سه اهرم و فیلتر پول و قانون و نقد، سرانجام انبوهی ترانه ضعیف تولید میشود؛ در چنین شرایطی انتشار نوحه ضعیف بدون آن سه فیلتر اصلا چیز عجیبی نیست. و البته من فکر میکنم اوضاع در نوحهسرایی به مراتب بهتر از ترانهسرایی است. ما واقعا نوحه و نوحهسرای خوب در سراسر ایران کم نداریم، مخصوصا در بین شاعران جوان. در نوحهسرایی شاید شاهکار کم باشد و اکثر آثار متوسط باشد، اما افتضاح هم کم است. اما در ترانهسرایی آثار افتضاح خیلی خیلی زیاد است.
ما در محتوای شعر، با دو نگاه متضاد مواجهایم؛ برخی معتقدند شعر هیئت، نباید سیاسی شود و ذکر مصیبت، کافی است؛ عدهای هم معتقدند اساساً عاشورا یک اتفاق سیاسی است و در روایت آن، باید مسائل سیاسی و اجتماعی روز را وارد کرد.
ذکر مصیبت یک اصل مهم است و نباید از آن فارغ شد، یعنی به خودی خود موضوعیت دارد و بار اصلی را به دوش میکشد؛ اما یکی از وجوه مهم نهضت امام حسین (علیه السلام) وجه سیاسی آن است و عاشورا یکی از پر رنگترین جلوههای سیاسی اسلام است. هیئتی که نمیخواهد حرف سیاسی در مسیر اهل بیت (علیهم السلام) بزند، به این نکته بی توجه است. وقتی میگوییم سیاست منظورمان منافع این جناح و آن جناح، اهداف حقیر این حزب و آن حزب، یا حمایت از فلان نامزد انتخابات نیست، منظورمان بحث کلان رصد حق و باطل در اجتماع با محوریت فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) است. ما در سیرهی ائمه (علیهم السلام) هم این توجه و اهمیت دادن به شعر سیاسی را میبینیم. ببینید اهل بیت چه تشویقها کردند شاعرانی را که حکام مستکبر را نکوهش کردند و حضرت سیدالشهدا و مظلومان تاریخ را ستایش. اینکه برخی میگویند شعر آیینی در دو دهه اخیر سیاسی شده، حرف دقیقی نیست؛ مثلاً شعر زیبای «بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است / که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است» از مرحوم خوشدل تهرانی، قبل از انقلاب سروده شده و مفهومی کاملا سیاسی دارد.
از طرفی باید توجه کرد وقتی زورسالاران جهان و حتی کشورهای به ظاهر اسلامی، بر علیه تشیعاند، یک ملت شیعهمذهب توجهاش به مفاهیم سیاسی عاشورا بیشتر میشود و تلاش میکند تا این موضوعات، پیوند بیشتر و دقیقتری باهم پیدا کنند؛ مثلاً در نوحهها و مرثیهخوانیهای زمان جنگ هم این پیوند سیاست روز با عاشورا را میتوانیم به وضوح ببینیم.
کدام مسائل شاعر را ملزم میکند که از دریچهی سیاست، عاشورا را روایت کند؟ درواقع مهمترین مولفهها، کداماند؟
در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام دو مفهوم «محب» و «شیعه» با هم متفاوتاند. محب یعنی دوستدار، شیعه یعنی پیرو. این فرق را امامان شیعه بارها توضیح دادهاند. ما در بهترین حالت میتوانیم مدعی باشیم که محب اهل بیتیم. اما آرزومندیم که روزی شیعه ایشان شویم. محب فقط اعلام عشق میکند؛ اما برای شیعه بودن باید راه ایشان را پیمود. این حرکت در مسیر شیعه بودن لاجرم به روایت سیاسی عاشورا و نیز داشتن نگاه عاشورایی در سیاست نیز منجر خواهد شد. اینکه میبینیم مثلا الآن شعر عاشورایی سیاسیتر است به نسبت شعری که در دوران غزنویان یا سامانیان سروده میشده، علتش مسئلۀ مهم «آزادی» است. قرنهای متمادی حکومت ایران تحت سیطرۀ حکمرانان اهل تسنن بوده است. آنهم نه اهل تسنن معمولی و خوب، بلکه اهل تسنن متعصب، منحرف، خونریز و جائر. در این ادوار به راحتی شیعیان را میکشتند و آزار میکردند. حتی بسیاری از خود اهل تسنن را با اتهام شیعه بودن از بین میبردند. در تاریخ بیهقی خواندهاید ذکر بردار کردن حسنک وزیر را به اتهام شیعه بودن در دوران مسعود غزنوی. پیشترش حکایت فردوسی را شنیدهایم که به خاطر ابیاتی در مدح امام امیرالمومنین علی علیه السلام چه آزارها از محمود غزنوی ستمگر دید. در چنان شرایط خفقانی که آزادی شیعیان در حد صفر بود، نفس سرودن در مدح اهل بیت و آوردن نام اهل بیت (علیه السلام) سیاسیترین کار ممکن بود. همینکه کسایی آن قصیدۀ «باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا» را در عزای کربلا میگوید شاهکارکرده چون آن موقع محببودن هم جرم بود چه رسد به شیعه بودن. یا در دوره معاصر خودمان در عصر رضاخان ملعون. اما در این دوره دیگر آن محدودیتها نیست و طبیعتا شعر از جایگاه اثبات محب بودن میتواند به سمت شیعه بودن حرکت کند، یعنی قدم نهادن در همان مسیری که مسیر اهل بیت علیهم السلام است و جدا از ابراز عشق به ایشان، انعکاس فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایشان در شعر. باید دقت کرد هدف ما از سوگواری صرفا تخلیهی روانی و عاطفی نیست؛ بلکه میخواهیم به ارزشهای فرهنگی و معنای عظیمی که در این مراسمها وجود دارد، توجه کنیم. ما در این سوگواریها، به سمت کمال میرویم و نتیجهی این رشد، این است که ببینیم اگر اهل بیت (علیهم السلام) امروز بودند، چگونه رفتار میکردند و ما چهطور میتوانیم از پیشوایان دینی خویش عملا پیروی کنیم.
در محتوای شعر هیئت، با توجه به حساسیتهایی که درباره آن وجود دارد، تا چه میزان شاعر میتواند دست به نوآوری بزند؟
هنر، ذاتاً با نوآوری زنده است و اگر این نوآوری در اثر هنری ایجاد نشود، آن هنر به مرور از بین میرود. شعر هیئت، از یک سو هنر و ادبیات است و باید به سمت نوآوری برود؛ اگر اینگونه نشود، از ذاتاش دور شده است. باید توجه کرد که در اصول و معنا، نمیتوان دست به ابتکار زد؛ اما در بیان و ساختار و وجه هنری، باید این اتفاق بیفتد.
ابداع، هزینه دارد؛ فرقی نمیکند درست باشد یا غلط، همیشه و در همهی جوامع نوآوری مخالفت عدهای را به دنبال دارد؛ برخی ذاتا در مقابل هر چیز غیرمعمول واکنش منفی نشان میدهند و دوست همهچیز همواره ثابت و بیتغییر باشد، البته برخی هم برای انتقامگرفتنهای سیاسی یا شخصی، از این فرصت سوءاستفاده میکنند و به نوآوریکننده حمله میکنند. وظیفهی منتقدان، متخصصان، رسانهها و علاقهمندان به هنر و فرهنگ، این است که تمایز ابداع با بدعت را نشان بدهند و از آثار خوب، حمایت کنند تا نوآوری گسترش پیدا کند و قدرت بگیرد. مثلاً ما از گذشته شعر و ترانههای بسیاری برای کودکان و نوجوانان داشتیم، مخصوصا پس از انقلاب، اما در زمینهی نوحه و شعر هیئت، کار برجستهای مخصوص این مخاطب نداشتیم. امسال جناب میثم مطیعی در دهه اول محرم شعر هنرمندانهای از دکتر محسن رضوانی را برای کودکان و نوجوانان خواند، بسیار هم زیبا خواند؛ اگر کسی مقدمهاش را نمیشنید از ادبیات و محتوای جدید شعر متعجب میشد؛ اما قبل از نوحهخوانی، آقای مطیعی توضیح خوبی دادند و گفتند این کار برای کدام گروه سنی است و فیلم نوحه هم با همین توضیح منتشر شد؛ نوجوانان ارتباط خوبی با این نوحه برقرار کردند و یک تجربهی موفق و بدیع در حوزه شعر هیئت اتفاق افتاد. یعنی اثر در مخاطبش موثر واقع شد. اما خب طبیعتا چون نوآوری است عدهای هم علیه نوحه اعتراض کردند. کسانی که عموما اصلا متخصص ادبیات نبودند، فعالان سیاسی بودند و کار روزانهشان تولید فحش علیه این و آن است. اینجا جایی است که منتقد و متخصص باید حرف بزند و البته کسی که فهم ادبیات کودک و نوجوان و اهمیتش را دارد. کسی که میفهمد نوجوان و کودکی که با پدر و مادر خود آمده به هیئت و باید دو ساعت همراهشان باشد و چیزی هم از مضامین بزرگسالانه هیئت سردرنیاورد هم آدم است، او هم قابل احترام و شایستۀ تولید محتواست. اینجا جایی است که باید رسانه به میدان بیاید و کمک کند مسیر نوگشودۀ «نوحه کودک و نوجوان» به عنوان یک نوآوری خوب، گسترده و تقویت بشود.
در قالبهای شعری چطور؟
در قالبهای شعری هم نوآوری زیاد اتفاق افتاده. مخصوصا پس از انقلاب میتوانیم بگوییم تمام قالبهای شعری به شعر هیئت راه پیدا کردهاند و کار فقط محدود به غزل و قصیده و مثنوی نمانده. البته باید توجه کرد موسیقی، از بایستههای مهم شعر هیئت است؛ جدا از اینکه جزو اجزای دیرین و اصیل شعر ایرانی است. مثلاً جناب محمود کریمی با آن تسلط فوقالعادهاش روی موسیقی، هم شعر نیمایی و هم حتی نثر را به هیئت برد. شعر نیمایی از مرحوم عمران صلاحی و نثر از شهید آوینی. اما این کار ادامه پیدا نکرد. این پیام مهمی است که ظرفیت هیئت و شعر آیینی، گسترده است؛ اما لزوماً همهی نوآوریها اتفاق خوبی نیستند و نمیتوانند ادامه پیدا کنند. اقتباسها و ابداعات زیادی هم در نغمهپردازی از جناب کریمی دیدیم که موفق بودند و ادامه پیدا کردند و ایشان از نظر مقام بالایی در رشد و گسترش نوآوری در شعر و موسیقی هیئت دارند. یک مثال دیگر هم دو زبانه خواندن یا تلفیق مداحی فارسی و عربی بود که میثم مطیعی آن را با جدیت آغاز کرد و ادامه داد و هنوز هم گونهای موثر و موفق است.
گفتگو: هانیه شالباف