حامد عسکری

دلتنگی

کد خبر :‌ 73
کد خبر :‌ 73

داری میری و دلتنگی ، از این آغوش سر میره
داری میری حواست نیست ، چقدر گریه هدر میره

صدام از ترس می لرزه ، گلوم از بغض می سوزه
دلم این روزا آشوبه ، همش از کوره در میره

دقیقه های آخر رو ، یکم این پا و اون پا کن
ببین چی به سرم اومد ، نرو بمون تماشا کن

زدی خاکستری کردی ، روزایِ خوب و خوش رنگُ
شکستی مثل آیینه ، منِ محکم تر از سنگُ

نوشتن از شب و ماه و گل و رنگین کمون بسه
یه بار عاشق شدم اونم ، برا هفت پشتمون بسه

با یه جفت باله ی زخمی توی اقیانوس این دنیا
واسه یک لاک پشت پیر ، پیدا کردنت سختِ

تو سنگینی شبیه بغضِ تویِ آخرین نامه
که هم سوزوندنت دشوار ، هم تا کردنت سختِ

نمی خوام جای خالی شو ببینم ، روزم و شب کن
زمونه خیلی دلگیرم ازت ، دارم برات … صبر کن
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟