علیرضا آذر

پیوند

کد خبر :‌ 465
کد خبر :‌ 465

متن دکلمه 

نشین و نسوز و نساز و ببین
که حرفم پر از لهجه مرحمه
 
برای تو و عشق واگیر تو
یه عالم صبوری کنم هم کمه
 
نشین و نساز و نسوز و ببین
که تنهایی من چقدر روشنه
 
یکی دست تو دست تو و دستهات
داره تو سر من قدم میزنه
 
منم مثل تو داغه توی دلم
منم مثل تو، تو دل بازی ام
 
یه لبخند مصنوعیه رو لبم
ولی به رضای خدا راضی ام
 
اگه زخم توسینه سوخته ت
دل من یه پا زخم هرجاییه
 
نگاه کن چقدر دل زمین ریخته
نگاه کن بفهمی چه اوضاعیه
 
بده دستتو پاشو جرات بگیر
که باهم از این شعله ها بپریم
 
حریف قدر دست بد تاس کور
تو پا پس نکش بازی و می بریم
 
آهای تیغه سر به زیر تگرگ
نگاتو به بعد از زمستون بدوز
 
الان وقت خوبی واسه مرگ نیست
علمدار هنگ بهاری هنوز
 
 
تو باید بتونی شب و سر کنی
درسته جهان زشت و بی ریخته
 
درسته کلاه درختا پسه
درسته تبر زهرشو ریخته
 
تا زخم زمستون به کفرت رسوند
تو پیغمبر بستن زخم باش
 
اگه داغ اشکی تنور غمی
خودت آبرو شعله اخم باش
 
کجا میزنی سیم آخر کجا
عزیز دلم سیم آخر منم
 
تو ساز دل روشن و کوک کن
خودم کل این قطعه رو میزنم
 
ببین تا ابد از تو باید بگم
تو تنها رفیق بد و خوبمی
 
واسه بردنت جونمو باختم
مدال درشت طلاکوبمی
 
آره تا ابد از تو باید بگم
زیاد وکمت شاهکار خداست
 
تو از پهنه اون طرف اومدی
یکی مثل تو این طرف کیمیاست
 
برام مثل هرشب لالایی بخون
که خواب از لبای تو بالا میاد
 
میخوام سر بذارم رو زخم دلت
دلم انحنای صداتو میخواد
 
ولم کن یه کم باتو آروم شم
منو با خودت خوب تنها بذار
 
یه جوری منو با خودت دوست کن
همه دوستامو بذارم کنار
 
تو تاریخ تقویم این زندگی
تو هر عصر تعطیل کیفورمی
 
تومهتاب ناب لب پنجره
تو یه جشن شیک و جمع و جورمی
 
قدم می زنم با تو این جاده رو
دلم لک زده راه و با تو برم
 
پل خواب آهنگ تو حنجره ت
سیاه بیشه های نگاتو برم
 
منو توی مشتت بگیر و ببر
منو با خودت رد کن از دورها
 
ببر تو حریم پری زاده ها
ببر تو شریان انگور ها
 
عجیب و نجیب و شریف و حریف
تمام تو تعبیر این واژه هاست
 
بدون تو بودن غلط کردنه
بدون تو اصلا جهان اشتباست
 
نباید اسیر تب ماه شی
نباید از این ارتفاع بپری
 
تو باید خودت رو بگیری به دوش
تو سرباز این جوخه آخری
 
نگاه کن به من، این من غرق تو
برای تو یک عمر و پرپر زدم
 
برای دوباره تو رو داشتن
به هر احتمالی بگی سر زدم
 
اگه عشق بودن برازندته
بکوب آخرین میخ و رو زندگی
 
تو باید مسلح به امید شی
که دارندگی و برازندگی
 
غم هیچ و پوچ زمان و نخور
که هرکی یه جوری غم و می‌خوره
 
به هر جا نگاه می‌کنی درد هست
واسه رنج بردن بهونه پره
 
ما با هم مسیر و سفر می کنیم
جدا شو از این چارچوب سیاه
 
واسه زندگی مرگ اگه اشتباست
بخون پشت من: زنده باد اشتباه
 
دوباره تو رو از شب زخمی و
از این درد افعی جدا می کنم
 
با دستای خالی تو بن بست ها
جلو می رم و کوچه وا میکنم
 
تو معجون تنهایی و عمرمی
نمیذارم از حوصله ام سر بری
 
اگه توی احوال بد دیدمت
نباید که با حال بدتر بری
 
من انگیزه دارم ، تو انگیزمی
تو هر موقعیت عزیز دلی
 
بهاری تو باغ خیالی فرش
تو ماهی تو این مغرب کاهگلی
 
زمین از زمرد بسازه منو
جهان و بلرزونه با هق هقم
 
بدهکاره دنیا به امثال من
ببین گفتنی نیست چقدر عاشقم
 
دوباره منو توخودم دود کن
دوباره خداوند این خونه باش
 
بلند شو بزن زیر گوش شکست
همون آدم پاک دیوونه باش
 
منم که همینجام کنار خودت
قدم از قدم برنمی دارمو
 
تو سینه ام سلامت نگه داشتم
همه خاطرات پراکنده مو …….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه های ترنم شعر

پست های مرتبط

0:00
0:00
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟